شمارهٔ ۱۷۸۴
آتش اندر آب هرگز دیدهای
عنبر اندر تاب هرگز دیدهای
چون دهان و لعل شورانگیز او
پسته و عناب هرگز دیدهای
شد نقاب عارضش زلف سیاه
شام پر مهتاب هرگز دیدهای
در صدف چون رشته دندان او
لؤلؤی خوشاب هرگز دیدهای
نرگسش در طاق ابرو خفته مست
مست در محراب هرگز دیدهای
در غمش خسرو چو چشم خونفشان
چشمه خوناب هرگز دیدهای
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آتش اندر آب هرگز دیدهای
عنبر اندر تاب هرگز دیدهای
هوش مصنوعی: هرگز ندیدهای که آتش در آب وجود داشته باشد، و هرگز ندیدهای که خوشبوترین عطر در شرایط عادی بهراحتی در چشم باشد.
چون دهان و لعل شورانگیز او
پسته و عناب هرگز دیدهای
هوش مصنوعی: چنانچه لبان او به زیبایی و جذابیت پسته و عناب هستند، هرگز چنین چیزی را ندیدهای.
شد نقاب عارضش زلف سیاه
شام پر مهتاب هرگز دیدهای
هوش مصنوعی: چهرهاش به زیبایی زلفهای سیاهش در شب مانند ماهتاب میدرخشد، آیا تا به حال چنین منظرهای را دیدهای؟
در صدف چون رشته دندان او
لؤلؤی خوشاب هرگز دیدهای
هوش مصنوعی: در صدفی که دندانهایش خوشنقش و زیباست، لؤلؤی دلپذیری وجود دارد که هرگز آن را ندیدهای.
نرگسش در طاق ابرو خفته مست
مست در محراب هرگز دیدهای
هوش مصنوعی: نرگس او در قوس ابروهایش خوابیده است و در حالی که مست و شیدا است، همیشه در محراب عبادت خود زیباییاش را به نمایش گذاشته است. آیا تاکنون زیبایی او را دیدهای؟
در غمش خسرو چو چشم خونفشان
چشمه خوناب هرگز دیدهای
هوش مصنوعی: در ناراحتی او، خسرو مانند چشمی است که خون میبارد، و هرگز چشمه خوناب را ندیدهای.