شمارهٔ ۱۷۷۹
ای که چشم من به روی خویش روشن کردهای
اندر آخوش خوش کزان رو خانه گلشن کردهای
صد دل ویران است در هر تار پیراهن ترا
تو، چنین نازک، چه تار است اینکه بر تن کردهای؟
تو همه تن مایه شادی و جانم پر ز غم
جان من، وه اینچنین جایی چه مسکن کردهای؟
جلوه کردی بر من از رخ تا روان شد خون ز چشم
یارب آید پیش چشمت آنچه با من کردهای
تیغ زن بر گردن من، خون من در گردنت
غم مخور، چون اینچنین خون صد به گردن کردهای
هر شبی تا روز میسوزم گدازان همچو شمع
دم به دم از سوزش من چله روشن کردهای
دوست میدارم ترا با آنکه بهر خویشتن
عالمی بر خسرو بیچاره دشمن کردهای
شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کرده ایشمارهٔ ۱۷۸۰: سینهام را از غم عالم تو بیغم کردهای
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای که چشم من به روی خویش روشن کردهای
اندر آخوش خوش کزان رو خانه گلشن کردهای
هوش مصنوعی: ای کسی که با زیباییات چشمم را روشن کردهای، تو که از چهرهات باغی پر از گل ساختهای.
صد دل ویران است در هر تار پیراهن ترا
تو، چنین نازک، چه تار است اینکه بر تن کردهای؟
هوش مصنوعی: در هر تار پیراهن تو، صد دل شکسته و ویران وجود دارد. با این حال، تو با این لطافت و نازکی که داری، چه زحمت و بار سنگینی را بر دوش خود حمل کردهای؟
تو همه تن مایه شادی و جانم پر ز غم
جان من، وه اینچنین جایی چه مسکن کردهای؟
هوش مصنوعی: تو منبع تمام خوشیها هستی و در عوض من دلم پر از غم است. چطور میتوانی در چنین حالتی در قلب من ساکن باشی؟
جلوه کردی بر من از رخ تا روان شد خون ز چشم
یارب آید پیش چشمت آنچه با من کردهای
هوش مصنوعی: با زیباییات در مقابل من، چنان تاثیر گذاشتی که اشکهایم را به سمت چشمم آوردهای. ای کاش آنچه را با من کردی، خودت ببینی.
تیغ زن بر گردن من، خون من در گردنت
غم مخور، چون اینچنین خون صد به گردن کردهای
هوش مصنوعی: تیغ به گردن من است، اما نگران نباش که خون من به تو میریزد، زیرا تو خود به هزاران نفر خون دادهای.
هر شبی تا روز میسوزم گدازان همچو شمع
دم به دم از سوزش من چله روشن کردهای
هوش مصنوعی: هر شب تا صبح به شدت میسوزم و آرام آرام ذوب میشوم، مانند شمعی که با سوختناش نور میدهد. تو به خاطر این عذاب و سوزش من، همیشه در دل شبها روشنی و گرما داشتی.
دوست میدارم ترا با آنکه بهر خویشتن
عالمی بر خسرو بیچاره دشمن کردهای
هوش مصنوعی: من تو را دوست دارم با اینکه برای خودت، جهانی از رنج و دشمنی برای خسرو بیچاره ساختهای.