گنجور

شمارهٔ ۱۷۷۳

جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای
دل ز عشقت بیقرار افتاده ای
من کیم، زاری حزینی بیدلی
غم خوری بی غمگسار افتاده ای
دردمندی مستمندی خسته ای
کارزار کار زار افتاده ای
خاکی بی آبرویی در هوا
آتشین آهی ز کار افتاده ای
دردنوشی، جانفروشی در خروش
بیکسی بی کار و بار افتاده ای
جان غریبی، بی نصیبی از حبیب
دور از یار و دیار افتاده ای
مبتلایی بینوایی در بلا
جان نثار دل فگار افتاده ای
بلبلی با غلغلی بی روی گل
وز میانه بر کنار افتاده ای
پای در گل، دست بر دل، سر به پیش
رفته عزت، سخت خوار افتاده ای
بیدلی بی دلبری بی مونسی
بی زر و بی زور و زار افتاده ای
خسته فرهادی، شکسته وامقی
خسروی بی خواستگار افتاده ای

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای
دل ز عشقت بیقرار افتاده ای
هوش مصنوعی: جان من از هجرت چه می‌گوید، دل من به خاطر عشق تو در حال زاری و بی‌قراری است.
من کیم، زاری حزینی بیدلی
غم خوری بی غمگسار افتاده ای
هوش مصنوعی: من کیستم که در آلام و اندوه‌هایی گم شده‌ام، در حالی که به دلگرمی و تسلی نیاز دارم؛ بدون اینکه کسی باشد تا به من آرامش بدهد.
دردمندی مستمندی خسته ای
کارزار کار زار افتاده ای
هوش مصنوعی: شخصی که به شدت در درد و رنج است، در حالتی نشئه و گیج به سر می‌برد و خسته به نظر می‌رسد، گویی در یک نبرد و جنگ سخت گرفتار شده است.
خاکی بی آبرویی در هوا
آتشین آهی ز کار افتاده ای
هوش مصنوعی: یک انسان بی اعتبار و بی ارزش در فضایی پر از تنش و هیجان، ناله‌ای از دل شکستگی و عدم موفقیت سر می‌دهد.
دردنوشی، جانفروشی در خروش
بیکسی بی کار و بار افتاده ای
هوش مصنوعی: دردی طاقت‌فرسا و جانفرساست وقتی در تنهایی و بی‌تفاوتی به حال خود افتاده‌ای.
جان غریبی، بی نصیبی از حبیب
دور از یار و دیار افتاده ای
هوش مصنوعی: زندگی سختی را پشت سر می‌گذارم، از عشق و محبت بی‌بهره‌ام و در دوری از معشوق، از وطن و سرزمین خود نیز جدا افتاده‌ام.
مبتلایی بینوایی در بلا
جان نثار دل فگار افتاده ای
هوش مصنوعی: شما در وضعیتی سخت و غم‌انگیز قرار دارید و احساس می‌کنید که جان خود را برای عشق و دل‌شکستگی‌تان فدا کرده‌اید.
بلبلی با غلغلی بی روی گل
وز میانه بر کنار افتاده ای
هوش مصنوعی: پرنده‌ای با صدای زیبا و شوق، کنار گلی قرار گرفته است و از دل طبیعت به آن گل نگاه می‌کند.
پای در گل، دست بر دل، سر به پیش
رفته عزت، سخت خوار افتاده ای
هوش مصنوعی: پای تو در گل گیر کرده و دل تو در درد و رنج است، ولی با افتخار و سربلندی به جلو می‌روی، در حالی که به شدت به زمین افتاده‌ای و خوار شده‌ای.
بیدلی بی دلبری بی مونسی
بی زر و بی زور و زار افتاده ای
هوش مصنوعی: بیدلی بی دلبری، بی یار و بی پول و قدرت، در حالتی زار و نزار افتاده‌ای.
خسته فرهادی، شکسته وامقی
خسروی بی خواستگار افتاده ای
هوش مصنوعی: فرهاد، خسته و ناامید، به وضعیت نامناسب و تنهایی خسرو دچار شده است.