شمارهٔ ۱۷۵۷
مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده
مریز خون مسلمان به جرم ناکرده
مرا بکشت لب جان ستان تو، هر چند
مفرحی ست به آب حیات پرورده
ببخش قندی از آن لب که پیش از آن نامید
هم از خیال لبت وام کرده ام خورده
بترس از آنچه به شب یا به خواب کرده دراز
هزار کس به دعا دسبها برآورده
دریده پرده دل را فراق و جان ره یافت
هنوز چند کنم پیش مردمان پرده
بدان که من ز شبیخون هجر جان نبرم
چنین که صبر من آواره گشت در پرده
چه جای پند و نصیحت چو من ز دست شدم
چه سود نعل زر اکنون که لنگ شد زرده
برآر یک نفس، ای صبح تیره، روز امید
مگر سفید شود این شب سیه چرده
به سر چگونه برد راه خسرو مسکین
ضعیف موری و بار فراق صد مرده
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده
مریز خون مسلمان به جرم ناکرده
هوش مصنوعی: به ناز و کرشمه خود مرا آزار نده، ای کسی که به ناز بزرگ شدهای. به خاطر گناهی که نکردهام، خون مسلمان را نریز.
مرا بکشت لب جان ستان تو، هر چند
مفرحی ست به آب حیات پرورده
هوش مصنوعی: من را با لب جانستانت کشت، هرچند به آب حیات پرورده، خوشایند و مفرح است.
ببخش قندی از آن لب که پیش از آن نامید
هم از خیال لبت وام کرده ام خورده
هوش مصنوعی: از لب تو که چون قند شیرین است، مرا ببخش که پیش از این، در خیال تو، مزهای از او را تجربه کردهام.
بترس از آنچه به شب یا به خواب کرده دراز
هزار کس به دعا دسبها برآورده
هوش مصنوعی: از آنچه در شب یا در خواب انجام دادهای بترس، زیرا هزاران نفر به دعا از آن رنجها رهایی یافتهاند.
دریده پرده دل را فراق و جان ره یافت
هنوز چند کنم پیش مردمان پرده
هوش مصنوعی: فراق، پردهی دل را پاره کرده و روح را به جستوجو واداشته است. نمیدانم چقدر دیگر باید در برابر مردم، خودم را پنهان کنم.
بدان که من ز شبیخون هجر جان نبرم
چنین که صبر من آواره گشت در پرده
هوش مصنوعی: بدان که من از حملهی جدایی جان نمیبرم، به گونهای که صبرم در دل غم به سرگردانی افتاده است.
چه جای پند و نصیحت چو من ز دست شدم
چه سود نعل زر اکنون که لنگ شد زرده
هوش مصنوعی: مردی که دچار مشکل و گرفتاری است، با اینکه ممکن است نصیحتهای خوب و طلاگونهای بشنود، اما در واقعیت، اگر خود را از دست بدهد، این نصیحتها هیچ تاثیری نخواهد داشت. وقتی انسان در حال حاضر با معضلات خود دست و پنجه نرم میکند، هیچ چیز نمیتواند او را نجات دهد، حتی بهترین و ارزشمندترین گفتهها.
برآر یک نفس، ای صبح تیره، روز امید
مگر سفید شود این شب سیه چرده
هوش مصنوعی: ای صبح تیره، یک بار به جلو بیا و با خود روز امید را بیاور تا شاید این شب تاریک و غمانگیز روشن شود.
به سر چگونه برد راه خسرو مسکین
ضعیف موری و بار فراق صد مرده
هوش مصنوعی: چگونه میتوان راهی را که خسرو ضعیف و بیچاره میرود، طی کرد در حالی که بار فراق، سنگینی مرگ را بر دوش میکشد؟