شمارهٔ ۱۷۵۶
چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرده
گل رخش ز خمار شراب پژمرده
شدند خوبان پژمرده زان جمال چنانک
شود شکوفه تر ز آفتاب پژمرده
در آفتاب مرو ماه من که نآرد تاب
رخت که می شود از ماهتاب پژمرده
ببردی آب، همه گلرخان دو تا گشتند
چو آن گلی که کشندش گلاب پژمرده
بدید نرگس بستان به خواب چشم ترا
شد از تحیر آن هم به خواب پژمرده
مرا بگیر چو گل لعل بر رخ از دم سرد
که تو به توست همه خون ناب پژمرده
وصال خواست ز تو خسرو و جوانی یافت
که گشت غنچه دل زان جواب پژمرده
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرده
گل رخش ز خمار شراب پژمرده
هوش مصنوعی: زمانی که صبح دمید و ماه از خواب بیدار شد، چهرهی زیبا و شاداب آن به خاطر اثرات شراب پژمرده و کمجان بود.
شدند خوبان پژمرده زان جمال چنانک
شود شکوفه تر ز آفتاب پژمرده
هوش مصنوعی: زیبایان به خاطر آن زیبایی ناگهانی پژمرده شدند، مانند شکوفهای که از گرمای آفتاب پژمرده میشود.
در آفتاب مرو ماه من که نآرد تاب
رخت که می شود از ماهتاب پژمرده
هوش مصنوعی: در زیر نور آفتاب، ای ماه من، نیا، زیرا که چهرهات را تاب نمیآورد و روز به روز از درخشش خود میکاهد.
ببردی آب، همه گلرخان دو تا گشتند
چو آن گلی که کشندش گلاب پژمرده
هوش مصنوعی: وقتی آب را از دست بدهی، همه زیباییها و معصومیتها مانند گلهایی میشوند که وقتی گلاب از آنها گرفته میشود، پژمرده و بیحال میگردند.
بدید نرگس بستان به خواب چشم ترا
شد از تحیر آن هم به خواب پژمرده
هوش مصنوعی: در باغ نرگس، وقتی که چشمانت به خواب رفته بود، از حیرت دیدن آن گلها، خواب تو نیز پژمرده و بیروح شد.
مرا بگیر چو گل لعل بر رخ از دم سرد
که تو به توست همه خون ناب پژمرده
هوش مصنوعی: مرا همانند گلی سرخ بر چهرهات بگیر، زیرا که تو خودت نیز همه خون پاک پژمردهای.
وصال خواست ز تو خسرو و جوانی یافت
که گشت غنچه دل زان جواب پژمرده
هوش مصنوعی: خسرو از تو نزدیکی و وصالی خواست، و به جوانی رسید که دلش به خاطر آن پاسخ ناامید شد و پژمرده گردید.