گنجور

شمارهٔ ۱۷۴۶

شمع فلک برآید با آتشین زبانه
ساقی نامسلمان درده می مغانه
کشتی من روان کن مانا کرانه یابم
دریای غم ندارد چون هیچ جا کرانه
چون توبه ام شکستی گر نیست وجه باده
بفروش خانه من با آن شرابخانه
می نیم خورد خود ده ور پاره برنجی
دل بر لب تو دارم، می خواستن بهانه
نی نی که از رخ خود بیهوش کن که باری
یکدم خلاص یابم از محنت زمانه
رو تا رویم بیرون دستم به گردن تو
تو بیخود صبوحی، من بیهش زمانه
ای مه غلام حسنت، چون در خمار باشی
نی رو ز خواب شسته نه موی کرده شانه
مطرب به رود خود زن دستی به ابر باران
وین زهد خشک ما راتر کن به یک ترانه
خسرو خراب مطرب تو مست ناز و سرخوش
هان در چنین نشاطی یک رقص عاشقانه

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شمع فلک برآید با آتشین زبانه
ساقی نامسلمان درده می مغانه
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که در بالای آسمان شمعی روشن می‌شود و آن ساقی که غیر مسلمان است، با زبانه‌های آتشین خود شراب مغانه را به ما می‌دهد.
کشتی من روان کن مانا کرانه یابم
دریای غم ندارد چون هیچ جا کرانه
هوش مصنوعی: کشتی من را به راه بینداز تا به ساحل برسم، زیرا دریای غم هیچ حد و مرزی ندارد.
چون توبه ام شکستی گر نیست وجه باده
بفروش خانه من با آن شرابخانه
هوش مصنوعی: وقتی که تصمیم به بازگشت از خطاهایم گرفتم و آن را شکست، اگر باده‌ای وجود ندارد، پس خانه‌ام را با آن عطر و صفای شراب‌خانه‌اش بفروش.
می نیم خورد خود ده ور پاره برنجی
دل بر لب تو دارم، می خواستن بهانه
هوش مصنوعی: اگر بخواهم این بیت را به زبان ساده بیان کنم، می‌توان گفت: من، در حالی که کمی نوشیدنی دارم، دل به لبخند تو دارم و برنجی که به خاطرش دل‌نوشته‌ام، بهانه‌ای برای عشق و علاقه‌ام است.
نی نی که از رخ خود بیهوش کن که باری
یکدم خلاص یابم از محنت زمانه
هوش مصنوعی: ای عشق، با نگاه دلربایت مرا بی‌هوش کن تا برای یک لحظه هم که شده، از درد و رنج‌های این دنیا رهایی یابم.
رو تا رویم بیرون دستم به گردن تو
تو بیخود صبوحی، من بیهش زمانه
هوش مصنوعی: وقتی صورتت رو به رویم است، دستانم به گردن توست. تو در حالت بی‌خبری به سر می‌بری و من در این دنیا در حالی که به حالت بی‌حس شده‌ام، سرگردانم.
ای مه غلام حسنت، چون در خمار باشی
نی رو ز خواب شسته نه موی کرده شانه
هوش مصنوعی: ای ماه، من خدمتگزار زیبایی تو هستم. وقتی در حالت مستی و سرخوشی هستی، نه از خواب بیدار می‌شوی و نه موهایت را شانه می‌زنی.
مطرب به رود خود زن دستی به ابر باران
وین زهد خشک ما راتر کن به یک ترانه
هوش مصنوعی: خواننده، با ساز خود بر افراز و دستی به ابر باران بران، تا این زهد خشک و بی‌روح ما را با یک آهنگ زنده کنی.
خسرو خراب مطرب تو مست ناز و سرخوش
هان در چنین نشاطی یک رقص عاشقانه
هوش مصنوعی: ای خسرو، تو که خرابکاری و مشغول به نوازی، در این لحظه‌ی شاد و پرانرژی، بیا و یک رقص عاشقانه را به نمایش بگذار.

حاشیه ها

1391/11/16 10:02
مهدی جلیلی

نه رو ز خواب شسته...