شمارهٔ ۱۷۴۵
روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با مه
من بد لست حیا من شدة الندامه
گاهی کشد به تیغم، گاهی زند به تیرم
فی کل ما یعری حلافنا ادامه
چون حال خویش گویم با ظالمی که پیشش
لم تعتبر حدیثی والعجم فی التهامه
ماییم و کعبه جان مردن به وادی غم
والله فر منی یا طالب السلامه
خسرو ز طعن ترسی، اینجاست بازی جان
بالحیف لحقه من خافه ملامه
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با مه
من بد لست حیا من شدة الندامه
هوش مصنوعی: روزی به دوستانم گفتم که ارتباطی با معشوقم دارم، اما این موضوع باعث شرمندگی و پشیمانیام شده است.
گاهی کشد به تیغم، گاهی زند به تیرم
فی کل ما یعری حلافنا ادامه
هوش مصنوعی: گاهی به شمشیرم حمله میکند، گاهی با تیر به من آسیب میزند، در هر چیزی که ما را عریان کند.
چون حال خویش گویم با ظالمی که پیشش
لم تعتبر حدیثی والعجم فی التهامه
هوش مصنوعی: وقتی حال خود را برای ظالمی تعریف میکنم که به حرفهایم توجهی ندارد و همچنان در دنیای خودش غرق است.
ماییم و کعبه جان مردن به وادی غم
والله فر منی یا طالب السلامه
هوش مصنوعی: ما در دنیایی داریم که چون کعبه جان ماست، در حالی که غم و اندوه ما را فراگرفته است. سوگند به خدا، ای کسی که در جستجوی آرامش هستی، فرار برای من وجود ندارد.
خسرو ز طعن ترسی، اینجاست بازی جان
بالحیف لحقه من خافه ملامه
هوش مصنوعی: خسرو از انتقادها میترسد، در این موقعیت جانش به خطر افتاده است؛ در واقع کسی که از توبیخ دیگران میترسد، در موقعیت دشواری قرار دارد.