گنجور

شمارهٔ ۱۷۴۴

از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تیره
کم ماند بهر گریه در چشم من ذخیره
چشم مقامر تو از بس دغا که دارد
مالیده صبر ما را همچون سفوف زیره
ای من غلام آن لب کان را اگر چه بیند
پر گمشده فرشته همچون مگس به شیره
آباد بر تو، جانا، کز کشتن عزیزان
وه کو خراب کرده آباد صد خضیره
از آفتاب دیدن گر چشم خیره گردد
شد آفتاب چشمم از دیدن تو خیره
گر شانیم بر آتش گویی نشینم او را
فرضم بود نشستن در قعده اخیره
افگنده روز بختم سایه برین شب من
ورنه شبم چنین هم نبود سیاه و تیره
این ناله های زارم بشنید، گفت «خسرو
ز آن تو نیستم من زحمت مبین و حیره »

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تیره
کم ماند بهر گریه در چشم من ذخیره
هوش مصنوعی: چشمم از شدت گریه برای تو به شدت خونی شده و دیگر جایی برای ذخیره‌سازی اشک در چشمانم نمانده است.
چشم مقامر تو از بس دغا که دارد
مالیده صبر ما را همچون سفوف زیره
هوش مصنوعی: چشم‌های زیبا و فریبنده‌ات به قدری دروغ و نیرنگ دارند که صبر و تحمل ما را مانند پودر زیره سائیده و خرد کرده است.
ای من غلام آن لب کان را اگر چه بیند
پر گمشده فرشته همچون مگس به شیره
هوش مصنوعی: به من بگو که هرچند مانند مگسی در شیره می‌چرخم، اما عشق تو برایم همچون فرشتگان است و من هیچگاه از زیبایی لبان تو غافل نخواهم شد.
آباد بر تو، جانا، کز کشتن عزیزان
وه کو خراب کرده آباد صد خضیره
هوش مصنوعی: ای جانا، تو در دیاری آباد قرار داری، اما چه بردباری است که با کشتن عزیزان، آنجا را ویران کرده‌ای و خرابی به بار آورده‌ای.
از آفتاب دیدن گر چشم خیره گردد
شد آفتاب چشمم از دیدن تو خیره
هوش مصنوعی: اگر چشم‌ها به تابش آفتاب عادت کنند و خیره شوند، دیدن تو نیز همان اثر را بر چشم من دارد و من از زیبایی تو خیره مانده‌ام.
گر شانیم بر آتش گویی نشینم او را
فرضم بود نشستن در قعده اخیره
هوش مصنوعی: اگر بر آتش هم بنشینم، گویی نشستن او برایم مانند نشستن در آخرین مرحله و آرامش است.
افگنده روز بختم سایه برین شب من
ورنه شبم چنین هم نبود سیاه و تیره
هوش مصنوعی: سرنوشت و ستاره‌ام بر این شب سایه افکنده است، وگرنه این شب من این‌قدر تیره و تاریک نبود.
این ناله های زارم بشنید، گفت «خسرو
ز آن تو نیستم من زحمت مبین و حیره »
هوش مصنوعی: این ناله‌های غم‌انگیز من را شنید و گفت: «ای خسرو! من دیگر مال تو نیستم. زحمت نکش و حیران نباش.»