شمارهٔ ۱۷۴۳
ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده
من در میانه پیری دین را به باد داده
مجلس میان بستان گل با صبا به بازی
نرگس به ناز خفته، سرو سهی ستاده
خوبان به باده خوردن، من جرعه نوش مجلس
هر جرعه ای که خورده سر بر زمین نهاده
من بی خبر ز ساقی وز چشم من به مجلس
چون جرعه های مستان خون خور بجای باده
ساقی، چو من ز باده مست و خراب میرم
بفرست خشت گورم، بستان سفال باده
سیراب خونست دایم زان می زند به سرخی
آن سبزه کت برآید گرد لبان ساده
مویت به زلف در هم نه خاسته نه خفته
چشمت به خواب مستی نی بسته نی گشاده
زان دم که دید خلقی مستانه خفت و خیزش
ما جاء کل شی رأسا علی بناده
چون راست است آخر با تو طریق خسرو
او نامراد مسکین تو شوخ خود مراده
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده
من در میانه پیری دین را به باد داده
هوش مصنوعی: ما در جمع خوشمشربی هستیم و در میانه زندگی، دین را به سادگی و بیتوجهی رها کردهایم.
مجلس میان بستان گل با صبا به بازی
نرگس به ناز خفته، سرو سهی ستاده
هوش مصنوعی: در فضایی که گلها و نسیم خنک بازی میکنند، نرگس به آرامی خوابیده و سرو بلند و زیبا در آنجا ایستاده است.
خوبان به باده خوردن، من جرعه نوش مجلس
هر جرعه ای که خورده سر بر زمین نهاده
هوش مصنوعی: خوبان و زیبارویان در حال نوشیدن باده هستند، و من کسی هستم که از هر جرعه ای که مینوشم، سرم را به زمین میگذارم.
من بی خبر ز ساقی وز چشم من به مجلس
چون جرعه های مستان خون خور بجای باده
هوش مصنوعی: من از حال ساقی و حالت خودم بیخبرم و در مجلس غرق شدم، همانطور که مستها به جای شراب، خون مینوشند.
ساقی، چو من ز باده مست و خراب میرم
بفرست خشت گورم، بستان سفال باده
هوش مصنوعی: ای ساقی، زمانی که من به خاطر نوشیدن باده خمار و سرمست هستم، بیا و سنگ قبرم را بفرست تا من در باغ باده، بیخیال و راحت زندگی کنم.
سیراب خونست دایم زان می زند به سرخی
آن سبزه کت برآید گرد لبان ساده
هوش مصنوعی: همواره سرخی این می به خاطر خون است و به همین دلیل سبزهای که کنار لبهای بیخبر از دنیا قرار دارد، سر به بالا میآورد.
مویت به زلف در هم نه خاسته نه خفته
چشمت به خواب مستی نی بسته نی گشاده
هوش مصنوعی: مویت نه در هم پیچیده و نه آشفته است. چشمانت نیز در حالتی بین خواب و بیداری قرار دارند؛ نه بستهاند و نه کاملاً باز هستند.
زان دم که دید خلقی مستانه خفت و خیزش
ما جاء کل شی رأسا علی بناده
هوش مصنوعی: از زمانی که دیدم افرادی در حال خواب و بیداری هستند و حالت مستی دارند، فهمیدم که همه چیز به طور مستقیم به زیر و بم آنها مرتبط است.
چون راست است آخر با تو طریق خسرو
او نامراد مسکین تو شوخ خود مراده
هوش مصنوعی: زمانی که سرانجام حقیقت آشکار شود، تو باید راه خسرو را بپیمایی. او که به روزگار خود نامراد و بینصیب است، و تو نیز بهنوعی باید خود را سرزنده و شوخطبع نشان دهی.