گنجور

شمارهٔ ۱۷۴۲

مهر تو در دل من مانند جان نشسته
همچون منت به هر سو صد ناتوان نشسته
من با دو چشم گریان پیوسته در فراقت
تو شادمان و خرم با دیگران نشسته
گر خون چکد ز دیده زین غصه جای آنست
تا کی توانت دیدن با این و آن نشسته
یک شب به کلبه ما گر بگذری ببینی
گرد فراق و محنت بر خان و مان نشسته
بخرام سوی گلشن، تا هر طرف ببینی
بلبل ز شوق رویت ناله کنان نشسته
آیا بود که بینم روزی به کام خویشت
از دشمنان بریده با دوستان نشسته
از گرد ره، نگارا، عمری ست تا که خسرو
از بهر پای بوست بر آستان نشسته

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مهر تو در دل من مانند جان نشسته
همچون منت به هر سو صد ناتوان نشسته
هوش مصنوعی: محبت تو در دل من چنان جا گرفته است که مانند جانم به آن وابسته‌ام و مانند افرادی که در حالت انتظار هستند، در هر طرف آدم‌های ناتوان و دردمندی را می‌بینم.
من با دو چشم گریان پیوسته در فراقت
تو شادمان و خرم با دیگران نشسته
هوش مصنوعی: من با چشمان گریان و در اندوه فراق تو هستم، اما با دیگران نشستم و خوشحال و شاد به نظر می‌رسم.
گر خون چکد ز دیده زین غصه جای آنست
تا کی توانت دیدن با این و آن نشسته
هوش مصنوعی: اگر از اندوهی که داری اشک بریزد، جایش همینجاست. تا کی می‌توانی با دیگران نشسته و به چهره‌شان نگاه کنی؟
یک شب به کلبه ما گر بگذری ببینی
گرد فراق و محنت بر خان و مان نشسته
هوش مصنوعی: اگر شبی به خانه ما بیایی، خواهی دید که غم و اندوه از جدایی بر زندگی‌ ما سایه افکنده است.
بخرام سوی گلشن، تا هر طرف ببینی
بلبل ز شوق رویت ناله کنان نشسته
هوش مصنوعی: به سوی باغ برو، زیرا در هر جا که نگاه کنی، بلبل‌ها از شادی دیدن تو به آواز آمده و ناله می‌زنند.
آیا بود که بینم روزی به کام خویشت
از دشمنان بریده با دوستان نشسته
هوش مصنوعی: آیا روزی خواهد آمد که به خوشی و آرامش در کنار دوستانم باشم و از دشمنانم رهایی یابم؟
از گرد ره، نگارا، عمری ست تا که خسرو
از بهر پای بوست بر آستان نشسته
هوش مصنوعی: ای دلبر، مدت زیادی است که خسرو به خاطر تو، بر درگاه نشسته و منتظر است.