گنجور

شمارهٔ ۱۷۴۰

از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده
مرغ خسک خواره را پسته و خرما مده
من که به نامش کنم وصف جمالش بگو
غرق یکی قطره را غوطه دریا مده
رند خراباتیم می به سفالیم رسان
دردکش کهنه را جام مصفا مده
گر گذری، ای صبا، از پیش چشم بیار
خاکی از آن پا ولی بوسه به آن پا مده
تا که زید با مرادکش تو نوازش کنی
کشته امروز را وعده فردا مده
دل که مرا بسوخته ست آمده در زلف تو
تا که نسوزد چو من، پیش خودش جا مده
بهر توام می کشند، هدیه من روی تو
جلوه به عاشق بده، هدیه بده یا مده
جور تو خوش تر ز داد نزد دلی کو دل است
گر به جفا جان دهیم، داد دل ما مده
جان و دل خسرو است در ره سودای تو
هر چه بری خوش ببر، قیمت کالا مده

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده
مرغ خسک خواره را پسته و خرما مده
هوش مصنوعی: ای خیال، از لب او سخنی به ما نرسان، زیرا مرغی که در دنیای مادی گرفتار است را نه به پسته و نه به خرما نمی‌توان راضی کرد.
من که به نامش کنم وصف جمالش بگو
غرق یکی قطره را غوطه دریا مده
هوش مصنوعی: من که در وصف زیبایی او صحبت می‌کنم، بگو آیا می‌توان غرق شدن یک قطره در دریا را با آن دریا مقایسه کرد؟
رند خراباتیم می به سفالیم رسان
دردکش کهنه را جام مصفا مده
هوش مصنوعی: ما آدم‌های بی‌پروا و اهل میخانه‌ایم و با فنجان سرامیکی به سراغ درد و رنج‌های قدیمی می‌رویم. از کسی که دچار مشکلات و گرفتاری‌های زیاد است، خواهش می‌کنیم که به ما جام خالص و ناب ندهد.
گر گذری، ای صبا، از پیش چشم بیار
خاکی از آن پا ولی بوسه به آن پا مده
هوش مصنوعی: اگر از کنار من می‌گذری، ای نسیم، کمی خاک از آن پای کسی که دوستش دارم بیاور، اما به آن پا بوسه نزن.
تا که زید با مرادکش تو نوازش کنی
کشته امروز را وعده فردا مده
هوش مصنوعی: هرگز به کشته‌ای که امروز از او گذشتی، وعده نده که فردا جبران خواهد شد؛ زیرا تا زمانی که زید در کنار محبوبش است، تو باید به او محبت کنی.
دل که مرا بسوخته ست آمده در زلف تو
تا که نسوزد چو من، پیش خودش جا مده
هوش مصنوعی: دل من که به خاطر عشق تو سوخته است، اکنون در زلف تو آمده است. سعی کن آن را در دل خود جا ندهی، زیرا می‌خواهم نجات یابد و نسوزد مثل من.
بهر توام می کشند، هدیه من روی تو
جلوه به عاشق بده، هدیه بده یا مده
هوش مصنوعی: برای تو جان می‌افشانند، هدیه‌ام زیبایی توست. به عاشق، این زیبایی را نشان بده، یا هدیه‌اش کن یا اینکه نده.
جور تو خوش تر ز داد نزد دلی کو دل است
گر به جفا جان دهیم، داد دل ما مده
هوش مصنوعی: محبت و ستم تو برای من دلپذیرتر از انصاف و عدالت است. حتی اگر به خاطر محبت تو جانم را هم از دست بدهم، نگذار که دلم را با انصاف و قضاوت آزرده کنی.
جان و دل خسرو است در ره سودای تو
هر چه بری خوش ببر، قیمت کالا مده
هوش مصنوعی: خسرو برای رسیدن به تو تمام وجودش را فدا کرده است. هر چیزی که برایش به ارمغان می‌آوری، به او خوش بگذران، اما به قیمت آن اهمیت نده.