شمارهٔ ۱۷۳۴
ای جفایت بر من مسکین همه
چند ازین خشم و عتاب و کین همه
قصد جانم می کنی چون دشمنان
دوست می دارم ترا با این همه
محنت من بین و رو بنمای، ازآنک
بهر رویت می کشم چندین همه
در بنا گوش تو سر در کرده زلف
کشتن ما می کند تلقین همه
تا کی آخر شربت زهرم دهی
تلخ گویی زان لب شیرین همه
کاشکی خوبان نبودندی به دهر
یا نبودندی بدین آیین همه
هر چه دانی تو بکن چون مر ترا
می رود بر خسرو مسکین همه
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای جفایت بر من مسکین همه
چند ازین خشم و عتاب و کین همه
هوش مصنوعی: ای بیرحمی تو نسبت به من بیچاره، تا کی میخواهی با این خشم و تندی و کینهات بر من فشار بیاوری؟
قصد جانم می کنی چون دشمنان
دوست می دارم ترا با این همه
هوش مصنوعی: تو قصد کشتن من را داری، اما من همچنان تو را دوست دارم، همانند دوستی که دشمنانش را میخواهد.
محنت من بین و رو بنمای، ازآنک
بهر رویت می کشم چندین همه
هوش مصنوعی: درد و رنجی که به خاطر تو تحمل میکنم را ببین و نشانم بده، زیرا به خاطر چهرهات این همه سختی را متحمل میشوم.
در بنا گوش تو سر در کرده زلف
کشتن ما می کند تلقین همه
هوش مصنوعی: زلف زیبای تو گوش جان ما را در برابر خود خم کرده و به تمام وجود ما درس میدهد که چگونه دل ببازیم.
تا کی آخر شربت زهرم دهی
تلخ گویی زان لب شیرین همه
هوش مصنوعی: چرا مدام باید زهر تلخ را بنوشم وقتی که از لبهای شیرین تو صحبت میشود؟
کاشکی خوبان نبودندی به دهر
یا نبودندی بدین آیین همه
هوش مصنوعی: ای کاش هیچ خوب و نیکی در دنیا وجود نداشت یا اینکه هیچکس به این شیوه بد نبود.
هر چه دانی تو بکن چون مر ترا
می رود بر خسرو مسکین همه
هوش مصنوعی: هر چه که میدانی انجام بده، چون برای تو میگذرد و بر مسکینِ خسرو تأثیر میگذارد.