گنجور

شمارهٔ ۱۷۳۳

هر شب از سودای آن زلف سیاه
بگذرانم از فلک من دود آه
گر کنی دعوی خوبی، می رسد
شاهدان داری دو رخ چون مهر و ماه
ماه را با ابرویت نسبت کنم
شرمساری چون نبینم زین گناه
خون چندین سوخته در گردنش
آنکه نامش کرده ای زلف سیاه
ملک دل ملک تو شد، ای شاه حسن
کامران بنشین به صدر بارگاه
خسروش خلوتگه دیدار ساخت
دیده را چون دید روشن جایگاه

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر شب از سودای آن زلف سیاه
بگذرانم از فلک من دود آه
هوش مصنوعی: هر شب افکار و آرزوهای خود را درباره آن موهای سیاه می‌گذرانم و این موضوع باعث می‌شود که از شدت ناراحتی و حسرت، آهی بلند بکشم که گویی آسمان را پر از دود کرده است.
گر کنی دعوی خوبی، می رسد
شاهدان داری دو رخ چون مهر و ماه
هوش مصنوعی: اگر ادعای نیکی و خوبی کنی، گواهانی بر آن وجود دارد که همچون خورشید و ماه، درخشان و زیبا هستند.
ماه را با ابرویت نسبت کنم
شرمساری چون نبینم زین گناه
هوش مصنوعی: من از شرم و خجالت نسبت به ماه، به خاطر گناهی که مرتکب شده‌ام، نمی‌توانم لب به سخن بگشایم.
خون چندین سوخته در گردنش
آنکه نامش کرده ای زلف سیاه
هوش مصنوعی: کسی که زلف سیاه را به نامش می‌شناسی، بر اثر درد و رنج‌های بسیار، گردن‌اش به خون سوخته است.
ملک دل ملک تو شد، ای شاه حسن
کامران بنشین به صدر بارگاه
هوش مصنوعی: دل من به عشق تو تسخیر شده است، ای شاه زیبا، با آرامش بر جایگاه خود نشسته و سلطنت کن.
خسروش خلوتگه دیدار ساخت
دیده را چون دید روشن جایگاه
هوش مصنوعی: خسرو مکانی را برای دیدار فراهم کرد و وقتی که چشمش به روشنی آن مکان افتاد، جایگاه را مشاهده کرد.