گنجور

شمارهٔ ۱۷۳۲

ای صبا، از زلف او بندی بخواه
عاریت از لعل او قندی بخواه
چون لب میگون بیالاید ز می
چاشنی از لعل او قندی بخواه
پاره شد پیراهن جان از غمش
زان لب جان بخش پیوندی بخواه
ای که می گویی «قناعت کن به هجر»
رو قناعت را ز خرسندی بخواه
ز آتش دل دفتر صبرم بسوخت
نسخت او از خردمندی بخواه
نوبت وصلش اگر پیوسته نیست
گر توانی خواست یک چندی بخواه
هست وصلش با خداوندان بخت
خسروا، بخت از خداوندی بخواه

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای صبا، از زلف او بندی بخواه
عاریت از لعل او قندی بخواه
هوش مصنوعی: ای نسیم، از زلف او تکه‌ای بگیر و به امانت بگیر، و از دندان‌هایش که همچون الماس‌اند، شیرینی بخواه.
چون لب میگون بیالاید ز می
چاشنی از لعل او قندی بخواه
هوش مصنوعی: وقتی لب‌های زیبا و خوش‌رنگش در کنار شراب ظاهر می‌شود، به خاطر شیرینی زیبایی‌اش، از او مانند قند چیزی بخواه.
پاره شد پیراهن جان از غمش
زان لب جان بخش پیوندی بخواه
هوش مصنوعی: دل به خاطر غم او آنچنان رنجیده و آزرده است که گویی پیراهن جانم پاره شده است. از آن لب شیرین و زندگی‌بخش خواهش می‌کنم که پیوندی برقرار شود.
ای که می گویی «قناعت کن به هجر»
رو قناعت را ز خرسندی بخواه
هوش مصنوعی: تو که می‌گویی به دوری از محبوب قناعت کن، بهتر است قناعت را از رضایت درونت بخواهی.
ز آتش دل دفتر صبرم بسوخت
نسخت او از خردمندی بخواه
هوش مصنوعی: دل من به شدت می‌سوزد و صبرم را از بین برده است. از عقل و دانایی خود کمک بگیر و چاره‌ای بیاندیش.
نوبت وصلش اگر پیوسته نیست
گر توانی خواست یک چندی بخواه
هوش مصنوعی: اگر ارتباط با او همیشه ممکن نیست، اگر می‌توانی، کمی وقت بخواه و درخواست کن.
هست وصلش با خداوندان بخت
خسروا، بخت از خداوندی بخواه
هوش مصنوعی: ای کسانی که به خوشبختی رسیده‌اید، وصل شدن به او با خداوندان بخت است، پس از خداوند برای خوشبختی‌تان درخواست کنید.