شمارهٔ ۱۷۲۷
همه شب رود رهی رو به ره صبا نشسته
همه کس به خواب راحت، من مبتلا نشسته
غرضی ورای امکان چه خیال فاسد است این
هوش جمال سلطان به دل گدا نشسته
نفسی فرو نبردم که نه انده تو خوردم
تو بگو که چون زیم من به در هوا نشسته
تو در آی و غمزه ای زن که نهند پیش بت سر
به ستانه ای که باشد صف پارسا نشسته
ببر، ای دل اسیران، به کجا گریزم از تو
به حوالی دو چشمت حشم بلا نشسته
همه شب صبا به بویت، من سوخته چه گویم؟
که چهاست در دل من ز دم صبا نشسته
تو ز ناله من از من سزد ار جدا نشینی
که ز دست خویش من هم ز خودم جدا نشسته
اگرست رسم خوبان که به سر شوند راضی
منم این که اندرین ره به ره رضا نشسته
سر کوی تست خسرو شب و روز، چون کنم من
که توام نمی گذاری نفسی به ما نشسته
اطلاعات
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
همه شب رود رهی رو به ره صبا نشسته
همه کس به خواب راحت، من مبتلا نشسته
هوش مصنوعی: تمام شب، راهی به سوی صبح زود منتظر ماندهام؛ در حالی که همهی افراد در خواب راحت هستند، من در حالتی پریشان و نگران نشستهام.
غرضی ورای امکان چه خیال فاسد است این
هوش جمال سلطان به دل گدا نشسته
هوش مصنوعی: مقصود فراتر از آن چیزی است که امکانپذیر است، و این تصور نادرست است که این زیبایی و ویژگیهای سلطان در دل مسکینان قرار گرفته است.
نفسی فرو نبردم که نه انده تو خوردم
تو بگو که چون زیم من به در هوا نشسته
هوش مصنوعی: من هرگز نفسم را نخواهم کشید چون که اندوه تو را خوردهام، تو بگو که حال من چگونه است وقتی که در این فضا نشستهام.
تو در آی و غمزه ای زن که نهند پیش بت سر
به ستانه ای که باشد صف پارسا نشسته
هوش مصنوعی: به تو وارد شو و با ناز و کرشمه خود قلبها را بربا، همانطور که یک بت زیبا در برابر دلباختگان نشسته و مجذوبشان میکند.
ببر، ای دل اسیران، به کجا گریزم از تو
به حوالی دو چشمت حشم بلا نشسته
هوش مصنوعی: ای دل، تو که در بند عشق هستی، کجا میتوانم از تو فرار کنم؟ در کنار چشمان تو، مصیبتها و مشکلات نشستهاند.
همه شب صبا به بویت، من سوخته چه گویم؟
که چهاست در دل من ز دم صبا نشسته
هوش مصنوعی: هر شب که نسیم صبحگاهی به یاد تو میوزد، من که دلم سخت آتش گرفته، نمیدانم چه بگویم. که چه حالی در دل من از وزش این نسیم ایجاد شده است.
تو ز ناله من از من سزد ار جدا نشینی
که ز دست خویش من هم ز خودم جدا نشسته
هوش مصنوعی: اگر تو به خاطر نالههایم از من دوری کنی، برایت جایز است، چون من نیز به دست خودم از خودم دور شدهام.
اگرست رسم خوبان که به سر شوند راضی
منم این که اندرین ره به ره رضا نشسته
هوش مصنوعی: من برای توصیف رفتار خوبان راضی هستم، حتی اگر آنها به سرانجام نرسند. من در این مسیر به رضایت و خشنودی نشستهام.
سر کوی تست خسرو شب و روز، چون کنم من
که توام نمی گذاری نفسی به ما نشسته
هوش مصنوعی: در کوی تو، ای شاه، روز و شب میگذرانم، اما چگونه میتوانم که نمیگذاری حتی لحظهای در کنار ما باشی؟
حاشیه ها
1398/05/26 00:07
ایلیا محمدی
درود
اولا در بیت دوم هوش غلط و هوس درست است
ثانیا یه نکته ای که میخواستم خدمتتون عرض کنم اینه که از این غزل امیر خسرو برخی از شعرا تقلید کردن و بر همین وزن و قافیه غزل گفتن از جمله صائب و بیدل
مثلا صائب عینا مصرع
رو تضمین میکنه و در غزلی میگه
به حوالی دو چشمش حشم بلا نشسته
چو قبیله گرد لیلی همه جابجا نشسته
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۴۷/#