شمارهٔ ۱۷۲۳
جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان همه
با ما همه تلخی مکن، ای شکرستان همه
تو مست و غلتان تو به تو، زلف پریشان مو به مو
جان بادگران سو به سو، گرد سرت جان همه
غم دارم و دل ریش از آن، بیخوابی من بیش از من
میگفت حالم پیش از آن خواب پریشان همه
زان روی چون مهتاب خوش یکدم نکردم خواب خوش
از تو نخوردم آب خوش، ای آب حیوان همه
تو خفته شبها بیخبر خلقی به فریاد سحر
من جان خود سازم سپر در پیش پیکان همه
ای درد تو مهمان من، مهمان دردت جان من
درد تو تنها ز آن من، درمان تو ران همه
خسرو ز جان سوخته گم گشته صبر آموخته
وقتی شد آخر دوخته چاک گریبان همه
شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا داشتهشمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ریخته
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان همه
با ما همه تلخی مکن، ای شکرستان همه
هوش مصنوعی: ای محبوب، آرامش را به من هدیه کن، زیرا تو آرامش جان همه ما هستی. پس لطفاً هیچ تلخیای را به وجود نیاور، ای منبع شیرینی و خوشی.
تو مست و غلتان تو به تو، زلف پریشان مو به مو
جان بادگران سو به سو، گرد سرت جان همه
هوش مصنوعی: تو به حالت مستی و چرخش خود غرق شدهای، زلفهای پریشانت به وجد آمده و جان باد به هر سو میوزد. دور سرت، جانهای همه در حال گردشاند.
غم دارم و دل ریش از آن، بیخوابی من بیش از من
میگفت حالم پیش از آن خواب پریشان همه
هوش مصنوعی: من غمگین هستم و دلم شکسته است، بیخوابیام حال مرا بیشتر از خودم بیان میکند. قبل از اینکه خوابم بگیرد، حالتی آشفته دارم.
زان روی چون مهتاب خوش یکدم نکردم خواب خوش
از تو نخوردم آب خوش، ای آب حیوان همه
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی تو، مانند ماه تابان، هرگز یک لحظه آرام و خواب شیرین نداشتم و از تو، ای سرچشمه حیات، آب خوشی نچشیدم.
تو خفته شبها بیخبر خلقی به فریاد سحر
من جان خود سازم سپر در پیش پیکان همه
هوش مصنوعی: تو شبها بیخبر از دیگران خوابیدهای و من برای حفاظت از جانم باید خود را سپر کنم در برابر تیرهای سخت زندگی.
ای درد تو مهمان من، مهمان دردت جان من
درد تو تنها ز آن من، درمان تو ران همه
هوش مصنوعی: ای درد تو مهمان من، مهمان دردت جان من
درد تو فقط به خاطر من است، و درمان تو فرار از آن است.
این احساس نشان میدهد که درد و رنجها جزئی از وجود فرد هستند و در عین حال به این نقطه اشاره دارد که در تلاش برای درمان و رفع درد، خود فرد نیز در آن درگیر است.
خسرو ز جان سوخته گم گشته صبر آموخته
وقتی شد آخر دوخته چاک گریبان همه
هوش مصنوعی: خسرو که از درد و رنج بسیار درونش سوخته و بیتاب شده، اکنون یاد گرفته است که صبر کند. وقتی به پایان همه چیز رسید، چاک گریبانش را دوخت و دیگر از اندوهش چیزی باقی نمانده بود.