شمارهٔ ۱۷۱۹
ای آرزوی هزار سینه
وندر دل تو هزار کینه
هستم ز برت که هست پیدا
در جامه چو می در آبگینه
هر قطره خون ز چشم من هست
بر خاتم عاشقی نگینه
ای عقل که پندنامه خوانی
در آب روان کن این سفینه
طاقت به دلم نماند، یارب
انزل لقلوبنا سکینه
مجنون خراب سینه داند
اندوه من خراب سینه
ننگ همه عاشقانست خسرو
مپسند سفال در خزینه
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای آرزوی هزار سینه
وندر دل تو هزار کینه
هوش مصنوعی: ای آرزوی هزار نفر، در دل تو هزار حسد و کینه نهفته است.
هستم ز برت که هست پیدا
در جامه چو می در آبگینه
هوش مصنوعی: من از وجود تو هستم که در جامه نمایان است، مانند شرابی که در لیوان شفاف دیده میشود.
هر قطره خون ز چشم من هست
بر خاتم عاشقی نگینه
هوش مصنوعی: هر قطره اشکی که از چشمان من میریزد، مانند جواهری بر نشان عشق من است.
ای عقل که پندنامه خوانی
در آب روان کن این سفینه
هوش مصنوعی: ای عقل، تو که مانند کتابی برای نصیحت و راهنمایی هستی، در این سفر ناامن و پرخطر، هدایت کن و مرا راهنمایی کن.
طاقت به دلم نماند، یارب
انزل لقلوبنا سکینه
هوش مصنوعی: دل من دیگر تحمل ندارد، ای خدا بر دلهای ما آرامش نازل کن.
مجنون خراب سینه داند
اندوه من خراب سینه
هوش مصنوعی: مجنون که تجربهای از درد و اندوه عاشقی دارد، میداند که آن دلشکسته من چه احساسی را تجربه میکند.
ننگ همه عاشقانست خسرو
مپسند سفال در خزینه
هوش مصنوعی: خسرو، تو باعث شرمندگی تمام عاشقان هستی، بنابراین سفال را در گنجینه نپذیر.