گنجور

شمارهٔ ۱۷۱۱

در خون منم، ای صنم، نشسته
وز عشق تو در الم نشسته
مانند تو دلبری به خوبی
در ملکت حسن کم نشسته
آن ابروی شوخ دلربایت
بگرفته دل و به خم نشسته
هر کس به مقام و منزل خویش
در کوی تو چون سگم نشسته
ای صوفی بی صفا به محراب
چون مردم بی ندم نشسته
خسرو به حریم عشق فارغ
از زمزم و از حرم نشسته

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در خون منم، ای صنم، نشسته
وز عشق تو در الم نشسته
هوش مصنوعی: ای محبوب من، تو در عمق وجودم جاری هستی و از عشق تو در شور و احساس نشسته‌ام.
مانند تو دلبری به خوبی
در ملکت حسن کم نشسته
هوش مصنوعی: شما مانند تو معشوقه‌ای با زیبایی در دیار خود کم پیدا می‌شود.
آن ابروی شوخ دلربایت
بگرفته دل و به خم نشسته
هوش مصنوعی: ابروی زیبا و فریبنده‌ات دل مرا تسخیر کرده و مرا به حالت خمیده و دل‌باخته درآورده است.
هر کس به مقام و منزل خویش
در کوی تو چون سگم نشسته
هوش مصنوعی: هر شخصی در موقعیت و جایگاه خودش در دنیای تو مثل اینکه به حالتی خضوع‌آمیز و گدایانه در کنارت نشسته است.
ای صوفی بی صفا به محراب
چون مردم بی ندم نشسته
هوش مصنوعی: ای صوفی بی‌صفا، چرا در محراب عبادت مانند انسانی که بدون روح و زندگی است نشسته‌ای؟
خسرو به حریم عشق فارغ
از زمزم و از حرم نشسته
هوش مصنوعی: خسرو در دنیای عشق، بدون هیچ گونه دغدغه‌ای و در آرامش نشسته است.