شمارهٔ ۱۷۱۱
در خون منم، ای صنم، نشسته
وز عشق تو در الم نشسته
مانند تو دلبری به خوبی
در ملکت حسن کم نشسته
آن ابروی شوخ دلربایت
بگرفته دل و به خم نشسته
هر کس به مقام و منزل خویش
در کوی تو چون سگم نشسته
ای صوفی بی صفا به محراب
چون مردم بی ندم نشسته
خسرو به حریم عشق فارغ
از زمزم و از حرم نشسته
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در خون منم، ای صنم، نشسته
وز عشق تو در الم نشسته
هوش مصنوعی: ای محبوب من، تو در عمق وجودم جاری هستی و از عشق تو در شور و احساس نشستهام.
مانند تو دلبری به خوبی
در ملکت حسن کم نشسته
هوش مصنوعی: شما مانند تو معشوقهای با زیبایی در دیار خود کم پیدا میشود.
آن ابروی شوخ دلربایت
بگرفته دل و به خم نشسته
هوش مصنوعی: ابروی زیبا و فریبندهات دل مرا تسخیر کرده و مرا به حالت خمیده و دلباخته درآورده است.
هر کس به مقام و منزل خویش
در کوی تو چون سگم نشسته
هوش مصنوعی: هر شخصی در موقعیت و جایگاه خودش در دنیای تو مثل اینکه به حالتی خضوعآمیز و گدایانه در کنارت نشسته است.
ای صوفی بی صفا به محراب
چون مردم بی ندم نشسته
هوش مصنوعی: ای صوفی بیصفا، چرا در محراب عبادت مانند انسانی که بدون روح و زندگی است نشستهای؟
خسرو به حریم عشق فارغ
از زمزم و از حرم نشسته
هوش مصنوعی: خسرو در دنیای عشق، بدون هیچ گونه دغدغهای و در آرامش نشسته است.