گنجور

شمارهٔ ۱۷۱۰

تا دل ز توام به غم نشسته
جان در گذر عدم نشسته
بر خاک در تو من مقیم
مانند سگ حرم نشسته
هر کس که بدید حسن رویت
در خانه زهد کم نشسته
آن خط غبار بر عذارت
چون هندوی پشت خم نشسته
هستم به رقیب ناکس، ای دوست
چون خار به گل دژم نشسته
مهر از هوش رخ تو هر شب
تا وقت سحر به غم نشسته
از دولت وصل تست خسرو
بر مسند و تخت جم نشسته

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا دل ز توام به غم نشسته
جان در گذر عدم نشسته
هوش مصنوعی: دل من به خاطر تو غمگین است و جانم در حال رنج کشیدن از فراموشی و عدم قرار گرفته است.
بر خاک در تو من مقیم
مانند سگ حرم نشسته
هوش مصنوعی: من در خاک درگاه تو به‌سان سگی که در کنار حرم نشسته، جا گرفته‌ام.
هر کس که بدید حسن رویت
در خانه زهد کم نشسته
هوش مصنوعی: هر کسی که زیبایی چهره‌ات را در نظر بگیرد، هرگز در زهد و پرهیزگاری کم نخواهد گذاشت.
آن خط غبار بر عذارت
چون هندوی پشت خم نشسته
هوش مصنوعی: آن خط که به خاطر زیبایی‌ات بر چهره‌ات نقش بسته، مانند هندیانی است که با قامت خمیده خود جذابیت خاصی دارند.
هستم به رقیب ناکس، ای دوست
چون خار به گل دژم نشسته
هوش مصنوعی: من همچون خاری در کنار گل، از رقیب نالایق و بی‌ارزش رنج می‌برم، ای دوست.
مهر از هوش رخ تو هر شب
تا وقت سحر به غم نشسته
هوش مصنوعی: محبت و زیبایی چهره تو هر شب تا سپیده‌دم، دل را به غم فرو می‌برد.
از دولت وصل تست خسرو
بر مسند و تخت جم نشسته
هوش مصنوعی: از خوشبختی وصالی که داری، تو مانند پادشاهی بر تخت جمشید نشسته‌ای.