شمارهٔ ۱۷۰۳
ای جان چو سخن گویم، مستانه و رندانه
سرمستم و لایعقل، زان نرگس مستانه
پرسد ز سرشک خون، جانم ز غمت آری
پُر گشته مرا آخر، در عشق تو پیمانه
ای دوست سر زلفت، در سینه من بگشا
زنجیر نه این در را، سرهاست درین خانه
با عشق دو چشمش چون، رفتی ز پی کویش
خسرو تو رهی رفتی، رندانه و یارانه
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای جان چو سخن گویم، مستانه و رندانه
سرمستم و لایعقل، زان نرگس مستانه
هوش مصنوعی: ای جان، وقتی که صحبت میکنم، با حالتی سرمست و ش carefree اظهار میکنم. از همین چشمهای جذاب و مسحورکنندهات، دلتنگ و بیفکر شدهام.
پرسد ز سرشک خون، جانم ز غمت آری
پُر گشته مرا آخر، در عشق تو پیمانه
هوش مصنوعی: نگران دلشکستگی و غم است و میپرسد که آیا قلبش از اشکها و غمهایش پر شده است. در عشق تو، دیگر هیچ ظرفی برای نگهداری این احساسات نمانده و تمام وجودش تحت تأثیر عشق تو قرار گرفته است.
ای دوست سر زلفت، در سینه من بگشا
زنجیر نه این در را، سرهاست درین خانه
هوش مصنوعی: ای دوست، با دستهای زیبا و پر زلفت، در سینه من را باز کن و زنجیرها را بگسار. این در تنها یک در نیست، بلکه سرها و افکار ما در این خانه به هم پیوند خوردهاند.
با عشق دو چشمش چون، رفتی ز پی کویش
خسرو تو رهی رفتی، رندانه و یارانه
هوش مصنوعی: با محبت و جاذبه چشمان او، تو به دنبال عشق او رفتی. ای خسرو! تو با حالتی دلربا و دوستانه از اینجا رفتی.