شمارهٔ ۱۶۹۴
بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو روان تو
مرا، دربان، رها کن تا بمیرد باغبان تو
ز فریادم بنالد کوه و ره ندهی به سوی خود
تعالی الله چه سنگ است این دل نامهربان تو
بسوزم و آه برنارم، گرفتم مردمی آمد
نه آخر دوستم من، چون روا دارم زیان تو
بخواهی دید کز ظلم تو ناگه بهترین روزی
من مظلوم خواهم هر دو دست اندر عنان تو
مرا گفتی «که باشی تو که بوسی آستان من »
گر آن گستاخیم بخشی، غلام رایگان تو!
وگر زین ننگ می داری که خود را ز آن تو گفتم
من تنها از آن خود، دل و جانم از آن تو
تو آگه نی و من با تو ازینسان عشق می سازم
که خود را گه گهی دشنام گویم از زبان تو
رقیبا، گفتیم کو گفت خاکم در دهان کردی
تو گر این راست می گویی، شکر اندر دهان تو
به حیله زیستی خسرو که دی پیش آمد و دیدی
کنون باز آمد آن مردم کش، اینک بهر جان تو
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو روان تو
مرا، دربان، رها کن تا بمیرد باغبان تو
هوش مصنوعی: بیا ای باغ زندگی، تا ببینم تو که مانند سروی زیبا و سرزنده هستی. ای دربان، مرا رها کن تا باغبانم بمیرد و از دوریات رنج ببرم.
ز فریادم بنالد کوه و ره ندهی به سوی خود
تعالی الله چه سنگ است این دل نامهربان تو
هوش مصنوعی: از فریاد من، کوه نیز به ناله درمیآید و تو، ای خداوند بزرگ، چرا به سمت خود راهی به من نمینمایی؟ این دل بیرحم تو چقدر سنگی است!
بسوزم و آه برنارم، گرفتم مردمی آمد
نه آخر دوستم من، چون روا دارم زیان تو
هوش مصنوعی: من ناراحتی و سوزش درونم را پنهان میکنم، اما در این حال دوستیام را از دست میدهم. حالا که با من اینگونه رفتار میکنی، چگونه میتوانم زیان تو را تحمل کنم؟
بخواهی دید کز ظلم تو ناگه بهترین روزی
من مظلوم خواهم هر دو دست اندر عنان تو
هوش مصنوعی: اگر بخواهی بدانی که چطور ظلم تو بر من تأثیر میگذارد، بدان که در آن روزی که بهترین روز من است، ناگهان به عنوان یک فرد مظلوم، هر دو دستم را به سوی تو بلند میکنم.
مرا گفتی «که باشی تو که بوسی آستان من »
گر آن گستاخیم بخشی، غلام رایگان تو!
هوش مصنوعی: تو از من خواستی که در کنار تو بمانم و به درگاهت برسم. اگر این جسارت را به من ببخشی، من هم به عنوان یک خدمتکار آزاد در خدمت تو خواهم بود.
وگر زین ننگ می داری که خود را ز آن تو گفتم
من تنها از آن خود، دل و جانم از آن تو
هوش مصنوعی: اگر از این رسوایی یا شرم خود را دور نگهمیداری، من فقط از خودم گفتم و دل و جانم متعلق به توست.
تو آگه نی و من با تو ازینسان عشق می سازم
که خود را گه گهی دشنام گویم از زبان تو
هوش مصنوعی: من از عشق تو به گونهای رفتار میکنم که انگار خود را به خاطر توبیخ میکنم و گاهی به خودم فحش میزنم.
رقیبا، گفتیم کو گفت خاکم در دهان کردی
تو گر این راست می گویی، شکر اندر دهان تو
هوش مصنوعی: مراقب باش، ما گفتیم چه زمانی تو در دهان ما خاک کردی. اگر آنچه که میگویی راست است، پس شکر در دهان تو وجود دارد.
به حیله زیستی خسرو که دی پیش آمد و دیدی
کنون باز آمد آن مردم کش، اینک بهر جان تو
هوش مصنوعی: خسرو با نیرنگی به حیات خود ادامه داده و حالا که دوباره برگشته، به یاد داشته باش که آن شخص خطرناک برای جان تو تهدیدی جدی است.