گنجور

شمارهٔ ۱۶۹۳

همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان مجنون شو
تو، نافرمان بدخو را نمی گویم که اکنون شو
چه حاجت نامه های درد ما را مهر و اکردن
ببین عنوان خون آلوده و بر حرف مضمون شو
من امشب جان شیرین در سر و کار وفا کردم
تو در دولت بمان جاوید هر روزی بر افزون شو
بده سر جرعه و درکش ز جام شوق، ای زاهد
پس آنگه پای کوبان پیش آن لبهای میگون شو
به دیوار خرابات اوفگندم خرقه رسمی
حلالت کردم، ای دزد، از درون بستان و بیرون شو
مسافر می شود مهمان و دل همراه او، ای جان
هنوز او فرصتی دارد تو باری پیش ازو خون شو
نیاید عاقلان را، خسروا، سودای تو باور
گر این را محرمی خواهی، به گورستان مجنون شو

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان مجنون شو
تو، نافرمان بدخو را نمی گویم که اکنون شو
هوش مصنوعی: من می‌گویم که وقتی به عاشقان دیوانه تبدیل شوی، در مورد نااطمینان و بدخویی حرف نمی‌زنم که اکنون تغییر کن.
چه حاجت نامه های درد ما را مهر و اکردن
ببین عنوان خون آلوده و بر حرف مضمون شو
هوش مصنوعی: برای چه نیازی است که بخواهیم در نامه‌های درد و رنج خود ممکن است به همونند مهر و امضاء کنیم؟ ببین عنوان آن نامه‌ها پر از خون و غم است، پس بهتر است که خود را با مفاهیم آن درگیر کنیم.
من امشب جان شیرین در سر و کار وفا کردم
تو در دولت بمان جاوید هر روزی بر افزون شو
هوش مصنوعی: امشب من به عشق و وفا پرداختم و جان شیرینم را فدای این احساس کردم. تو هم در خوشبختی باقی بمان و هر روز به خوشحالی‌ات اضافه شود.
بده سر جرعه و درکش ز جام شوق، ای زاهد
پس آنگه پای کوبان پیش آن لبهای میگون شو
هوش مصنوعی: از سر شوق جرعه‌ای بگیر و آن را درک کن، ای زاهد! سپس با شوق و ذوق به سمت آن لب‌های شیرین برو.
به دیوار خرابات اوفگندم خرقه رسمی
حلالت کردم، ای دزد، از درون بستان و بیرون شو
هوش مصنوعی: من از زندگی متحد و نظم اجتماعی خسته شده‌ام و به دیوار مکان ناامن و بی‌قانونی پناه برده‌ام. در اینجا، لباس و کارهای رسمی خودم را کنار گذاشته‌ام. ای دزد! از فضای زیبای باغ بیرون بیا و به این دنیای بی‌قیدی و آزادی بپیوند.
مسافر می شود مهمان و دل همراه او، ای جان
هنوز او فرصتی دارد تو باری پیش ازو خون شو
هوش مصنوعی: مسافر به جایی سر می‌زند و دلش همراه اوست. ای عزیز، او هنوز فرصتی دارد، اما تو پیش از او باید خود را آماده کنی و از موانع رها شوی.
نیاید عاقلان را، خسروا، سودای تو باور
گر این را محرمی خواهی، به گورستان مجنون شو
هوش مصنوعی: عاقلان به تو فکر نمی‌کنند و اگر به این موضوع اعتقاد داری که به دنبال تو هستند، باید به قبرستان محبوب دیوانگان بروی.