شمارهٔ ۱۶۸۸
تا شدم چشم آشنا با روی تو
چشمه ها از من روان شد سوی تو
بس که مویت در خیال من نشست
در خیالم کین منم با موی تو
عاشق روی توام کز بس صفا
روی توان دیدن اندر روی تو
من کجا خسپم که از فریاد من
شب نمی خسپد کسی در کوی تو
گفتیم بی روی من در گل مبین
چون کنم، می آیدم زو بوی تو
نفگنی در گردنم دستی که نیست
این کمان را طاقت بازوی تو
سر به زانو مانده ام از دامنت
تا چرا بوسد سر زانوی تو
بنده خسرو از سر جان خواستت
تا نشیند ساعتی پهلوی تو
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا شدم چشم آشنا با روی تو
چشمه ها از من روان شد سوی تو
هوش مصنوعی: زمانی که با چهرهات آشنا شدم، احساسات من به سوی تو مانند چشمهای روان شد.
بس که مویت در خیال من نشست
در خیالم کین منم با موی تو
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه فکر تو و موهایت همیشه در ذهن من جا گرفته، گویی خودم نیز با موی تو در خیال تو هستم.
عاشق روی توام کز بس صفا
روی توان دیدن اندر روی تو
هوش مصنوعی: من عاشق چهرهات هستم، زیرا از شدت زیباییات نمیتوانم به خوبی چهرهات را ببینم.
من کجا خسپم که از فریاد من
شب نمی خسپد کسی در کوی تو
هوش مصنوعی: من در کجا باید بخوابم که صدای فریاد من باعث خوابآلودگی شب نمیشود و هیچ کس در کوچه تو به خواب نمیرود؟
گفتیم بی روی من در گل مبین
چون کنم، می آیدم زو بوی تو
هوش مصنوعی: خانهام را با یاد تو پر کردهام و بدون دیدن چهرهات، نمیدانم چطور زندگی کنم؛ اما با هر نفسی که میکشم، بوی تو به مشامم میرسد.
نفگنی در گردنم دستی که نیست
این کمان را طاقت بازوی تو
هوش مصنوعی: دست من توانی برای کشیدن این کمان ندارد، بنابراین به من نگو که آن را بکش.
سر به زانو مانده ام از دامنت
تا چرا بوسد سر زانوی تو
هوش مصنوعی: من از شدت عشق و احساسات، سرم را به زانوهایت گذاشتهام و به دلایلی که دارم، میخواهم سر زانویت را ببوسم.
بنده خسرو از سر جان خواستت
تا نشیند ساعتی پهلوی تو
هوش مصنوعی: من، بندهی شاه، از تمام وجودم برای تو درخواست میکنم که کمی کنار تو بنشینم.