گنجور

شمارهٔ ۱۶۸۳

سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو
رحمی بکن به این دل اندوهگین مرو
شیران نیند مرد تو، چون غمزه می زنی
بر آهوان خسته به آهنگ کین مرو
بگذار تا به خویشتن آیم ز بیهشی
روزی دو مردمی کن و بر پشت زین مرو
چشم تو آفت است، به روی کسی مبین
پای تو نازک است، به روی زمین مرو
شب تیری از کمان توام می کند هوس
امروز هم مرا کش و حالی به کین مرو
دی گشت رفتی و دل خلقی ز جا برفت
رفت آنچه رفت، بار دگر اینچنین مرو
یک پارسا نماند به شهر، از خدا بترس
مست و خراب موی، برو، بیش ازین مرو
گل کیست تا به پات رسد، یا مرا بکش
یا پا برهنه بر گل و بر یاسمین مرو
گفتی ببینم ار نروی، خون بریزمت
می کن بر آنچه رای تو باشد، همین مرو
بر نازکان باغ ببخشای و لطف کن
زینسان به ناز در چمن، ای نازنین، مرو
ای آنکه در نظاره آن شوخ می روی
دیوانگی خسرو مسکین ببین، مرو

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو
رحمی بکن به این دل اندوهگین مرو
هوش مصنوعی: به سوی شکار نرو، ای پسر عزیز، نیکو این دل غمگین را در نظر بگیر و مرا ترک نکن.
شیران نیند مرد تو، چون غمزه می زنی
بر آهوان خسته به آهنگ کین مرو
هوش مصنوعی: اگر تو بی‌پروا به دیگران آسیب می‌زنی و با نیشخند به آنها نگاه می‌کنی، نباید خودت را به پهلوانان و شیران تشبیه کنی.
بگذار تا به خویشتن آیم ز بیهشی
روزی دو مردمی کن و بر پشت زین مرو
هوش مصنوعی: اجازه بده تا به خودم برسم و از حالت بی‌خبری خارج شوم، در این مدت دو روزه با مردم باش و بر پشت زین نرو.
چشم تو آفت است، به روی کسی مبین
پای تو نازک است، به روی زمین مرو
هوش مصنوعی: چشم تو زیان‌آور است، به کسی نگاه نکن. پای تو نرم و لطیف است، بر روی زمین نرو.
شب تیری از کمان توام می کند هوس
امروز هم مرا کش و حالی به کین مرو
هوش مصنوعی: شب، آرزوی وصال تو را در دل من زنده می‌کند. امروز هم مرا به سمت خود بکش، ولی به یاد کین و انتقام نرو.
دی گشت رفتی و دل خلقی ز جا برفت
رفت آنچه رفت، بار دگر اینچنین مرو
هوش مصنوعی: دیروز رفتی و دل مردم دچار درد و ناراحتی شد. آنچه که رفت، دیگر بار مانند این رفتار نکن.
یک پارسا نماند به شهر، از خدا بترس
مست و خراب موی، برو، بیش ازین مرو
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به وضعیتی اشاره دارد که در آن در شهر هیچ پارسایی باقی نمانده و همه چیز دچار فساد و نابسامانی است. او به شخصی که دچار بی‌خود کردی و سرمستی شده، هشدار می‌دهد که از خدا بترسد و دیگر ادامه ندهد، چرا که وضعیت به حدی بحرانی است که ممکن است عواقب بدی در پی داشته باشد.
گل کیست تا به پات رسد، یا مرا بکش
یا پا برهنه بر گل و بر یاسمین مرو
هوش مصنوعی: به نظرم هیچ چیز با ارزش‌تر از تو نیست که به پای آن بروم. یا من را از این درد رها کن یا اجازه نده که بی‌ملاحظه بر گل‌ها و یاسمن‌ها قدم بگذارم.
گفتی ببینم ار نروی، خون بریزمت
می کن بر آنچه رای تو باشد، همین مرو
هوش مصنوعی: گفتی می‌خواهم ببینم اگر نروی، تو را عذاب می‌کنم. بر اساس نظر تو عمل می‌کنم، اما خواهش می‌کنم همین‌طور نرو.
بر نازکان باغ ببخشای و لطف کن
زینسان به ناز در چمن، ای نازنین، مرو
هوش مصنوعی: به زیبایی‌های باغ نگاه کن و با محبت رفتار کن. لطفاً ای عزیز، در فضایی سرشار از زیبایی و ناز، به آرامی و ظرافت حرکت کن.
ای آنکه در نظاره آن شوخ می روی
دیوانگی خسرو مسکین ببین، مرو
هوش مصنوعی: ای آن کس که در دیدن آن معشوقه دلربا به شوق و شوری می‌روی، حال و وضعیت دیوانگی خسرو (پادشاه مسکین) را ببین و از این کار دوری کن.

حاشیه ها

1391/10/30 12:12

خیلی ها این شعر را سروده ی امیر خسرو دهلوی میدانند ولی این شعر سروده ی امیر حسین سعادت از شاعران برجسته ایران است