شمارهٔ ۱۶۸
بیا، ای دیده شهری به سویت
جهانی گم شده در جستجویت
بلا و فتنه کار افزای چشمت
جفا و کینه دست افزار خویت
که باشد آیینه آه و هزار آه
که در آغوش گیرد نقش رویت
مبادا بگسلد یک مویت، ارچه
جهان آویخت در یک تار مویت
کنم از آب دیده لب نمازی
چو پای هر سگی بوسم به کویت
بده دل گر توانی بی دلی را
که خواهد داد جان در آرزویت
نیم عاشق چو من از بیم مردن
نبینم سیر در روی نکویت
چو زنبور سیه گرد سر گل
بگردم بر سرت بیخود ز بویت
ز حیرت باز خسرو مانده بیهوش
خموشی بودی اندر گفت و گویت
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیا، ای دیده شهری به سویت
جهانی گم شده در جستجویت
هوش مصنوعی: بیا، ای چشمی که در جستجوی تو، دنیا را گم کردهام.
بلا و فتنه کار افزای چشمت
جفا و کینه دست افزار خویت
هوش مصنوعی: عذاب و مصیبت ناشی از نگاه تو، دل را درگیر میکند و بدی و کینهتوزی تو ابزار آزار دیگری است.
که باشد آیینه آه و هزار آه
که در آغوش گیرد نقش رویت
هوش مصنوعی: آیا کسی هست که در دل خود صدها آه داشته باشد و آنها را در آغوش تصویر چهرهات بگیرد؟
مبادا بگسلد یک مویت، ارچه
جهان آویخت در یک تار مویت
هوش مصنوعی: احتیاط کن که حتی یک رشته از مویت از دست نرود، زیرا اگر چه دنیا به یک تار موی تو آویخته شده است، اما این موضوع بسیار مهم و حساس است.
کنم از آب دیده لب نمازی
چو پای هر سگی بوسم به کویت
هوش مصنوعی: چشمانم را با اشک پر کردهام و با آن نماز میخوانم، مانند اینکه پاهای هر سگی را در کوی تو میبوسم.
بده دل گر توانی بی دلی را
که خواهد داد جان در آرزویت
هوش مصنوعی: اگر میتوانی، به دل کسی بده که بیدل است و جانش را برای رسیدن به عشق تو فدای تو کند.
نیم عاشق چو من از بیم مردن
نبینم سیر در روی نکویت
هوش مصنوعی: نیم عاشق مثل من از ترس مرگ نمیتوانم به چهره زیبایت نگاه کنم و از آن لذت ببرم.
چو زنبور سیه گرد سر گل
بگردم بر سرت بیخود ز بویت
هوش مصنوعی: مانند زنبوری که دور گل میچرخد، من نیز بر سرت میچرخم و از عطر و بوی تو مست و بیخود میشوم.
ز حیرت باز خسرو مانده بیهوش
خموشی بودی اندر گفت و گویت
هوش مصنوعی: خسرو از حیرت به حالتی بیهوا و بیحرکت درآمده است، و سکوت او در گفتوگو حس خاصی را ایجاد کرده است.