گنجور

شمارهٔ ۱۶۷۹

هر شب منم فتاده به گرد سرای تو
تا روز آه و ناله کنم از برای تو
روزی که ذره ذره شود استخوان من
باشد هنوز در دل تنگم هوای تو
هرگز شب وصال تو روزی نشد مرا
ای وای بر کسی که بود مبتلای تو
جان را روان برای تو خواهم نثار کرد
دستم نمی دهد که نهم سر به پای تو
جانا، بیا ببین تو شکسته دلی من
عمری گذشته است منم آشنای تو
بر حال زار من نظری کن ز روی لطف
تو پادشاه حسنی و خسرو گدای تو

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر شب منم فتاده به گرد سرای تو
تا روز آه و ناله کنم از برای تو
هوش مصنوعی: هر شب من در اطراف خانه‌ات دراز می‌کشم تا صبح با دل‌نوشته‌هایم از دوری تو آه و ناله کنم.
روزی که ذره ذره شود استخوان من
باشد هنوز در دل تنگم هوای تو
هوش مصنوعی: روزی که تمام وجودم به تکه‌های ریز تقسیم شود، هنوز در دل من یاد و خاطره تو وجود خواهد داشت.
هرگز شب وصال تو روزی نشد مرا
ای وای بر کسی که بود مبتلای تو
هوش مصنوعی: هرگز نتوانستم در روزهایی که با تو بودم، شادی واقعی را تجربه کنم. افسوس به حال کسی که به عشق تو دچار شده است.
جان را روان برای تو خواهم نثار کرد
دستم نمی دهد که نهم سر به پای تو
هوش مصنوعی: جانم را برای تو نثار می‌کنم، اما دلم اجازه نمی‌دهد که سرم را به پای تو بگذارم.
جانا، بیا ببین تو شکسته دلی من
عمری گذشته است منم آشنای تو
هوش مصنوعی: عزیزم، بیا و ببین که چطور دل شکسته‌ام سال‌هاست که این حال را دارم، من همان کسی هستم که با تو آشنایی دارم.
بر حال زار من نظری کن ز روی لطف
تو پادشاه حسنی و خسرو گدای تو
هوش مصنوعی: به وضعیت بد من نگاهی بینداز، زیرا تو با لطف خودت پادشاه زیبایی و من فقط گدای تو هستم.