شمارهٔ ۱۶۷۸
گر باده می خورم به سر من خمار تو
ور در چمن روم به دلم خارخار تو
خون شد ز نالشم جگر سنگ و همچنان
با سنگ خویشتن دل با استوار تو
از دیدن تو مست و خرابم تمام روز
جان می کنم تمام شب اندر خمار تو
بیرون جهان سمند که پیشت به صد هوس
مردن به پای خویشتن آید شکار تو
دل راتب غم تو چو بی من نمی خورد
شرمنده دلم من و دل شرمسار تو
عمرم به یاری سگ کوی تو شد به سر
روزی نگفتیش که چگونه ست یار تو
داغ تو دارم ار نکنم خدمتی دگر
کم زانکه با زمین برم این یادگار تو
بهر کدام روز بود عقل و جان و دل
گر این متاع خرج نگردد به کار تو
صد پاره شد چو غنچه دل خسرو و هنوز
باری گلی کشفت مرا در بهار تو
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر باده می خورم به سر من خمار تو
ور در چمن روم به دلم خارخار تو
هوش مصنوعی: اگر من شراب مینوشم، به خاطر خمار تو است و اگر به باغ بروم، دل من پر از درد و یاد تو خواهد بود.
خون شد ز نالشم جگر سنگ و همچنان
با سنگ خویشتن دل با استوار تو
هوش مصنوعی: بر اثر نالههای من، دل من به شدت درد کرده و مانند سنگ سخت شده است. با این حال، همچنان به عشق و وفا به تو پایدار ماندهام.
از دیدن تو مست و خرابم تمام روز
جان می کنم تمام شب اندر خمار تو
هوش مصنوعی: از زمانی که تو را دیدم، تمام روز به خاطر تو گیج و خرابم. تا شب، مدام در آرزوی تو به سر میبرم.
بیرون جهان سمند که پیشت به صد هوس
مردن به پای خویشتن آید شکار تو
هوش مصنوعی: در خارج از دنیا، اسبی که به خاطر آرزوهای فراوانت به سوی تو میآید، به خودکشیات خواهد انجامید و تو شکار او خواهی شد.
دل راتب غم تو چو بی من نمی خورد
شرمنده دلم من و دل شرمسار تو
هوش مصنوعی: دل من که در غم تو میتپد، به خاطر نداشتن من شرمنده است. من و دل همواره در حال شرمساری به خاطر تو هستیم.
عمرم به یاری سگ کوی تو شد به سر
روزی نگفتیش که چگونه ست یار تو
هوش مصنوعی: عمر من در خدمت به عشق تو سپری شد و هرگز از تو نپرسیدم که حال و روز یارت چگونه است.
داغ تو دارم ار نکنم خدمتی دگر
کم زانکه با زمین برم این یادگار تو
هوش مصنوعی: من به خاطر غم و دلتنگی تو در درونم ناراحت هستم و اگر نتوانم به تو خدمتی کنم، این تنها یادگار تو را با خود به خاک میبرم.
بهر کدام روز بود عقل و جان و دل
گر این متاع خرج نگردد به کار تو
هوش مصنوعی: هر روزی که بگذرد، عقل و روح و دل تو سرمایهای هستند. اگر این ارزشها به درستی در زندگیات استفاده نشود، بیهوده خواهند بود.
صد پاره شد چو غنچه دل خسرو و هنوز
باری گلی کشفت مرا در بهار تو
هوش مصنوعی: دل خسرو مانند غنچهای هزار پاره شد، اما هنوز هم در بهار تو باری از گل را به من هدیه میدهد.