گنجور

شمارهٔ ۱۶۷۱

پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو
زهره من آب کرد عشق جهانسوز تو
من که سحر هر شبی دم نزنم تا به صبح
ترسم روشن شود مهر دل افروز تو
رنگ گل عارضت روز به روز است نو
خارکشی را چه رنگ از گل نوروز تو
هندوی چشم ترا غارت ترکان چین
نیکویی آموخته است زلف بدآموز تو
تا تو بر اهل صواب تیر زنی بی خطا
هست کمان بلند ابروی کین توز تو
خسرو بیچاره کرد وقف هوای تو دل
گر چه پی جانست گرد غمزه دلدوز تو

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو
زهره من آب کرد عشق جهانسوز تو
هوش مصنوعی: دل من به خاطر زیبایی تو در حالتی از تحمل و صبر نمانده و به شدت تحت تاثیر عشق سوزنده‌ات قرار گرفته است.
من که سحر هر شبی دم نزنم تا به صبح
ترسم روشن شود مهر دل افروز تو
هوش مصنوعی: من هر شب تا صبح به امید اینکه روشنایی صبح، عشق و محبت تو را به من نشان ندهد، ساکت می‌مانم.
رنگ گل عارضت روز به روز است نو
خارکشی را چه رنگ از گل نوروز تو
هوش مصنوعی: رنگ گل چهره‌ات هر روز تازه‌تر می‌شود، اما خارهایی که از گل‌های نوروز تو به دست می‌آید، چه رنگ و حالتی دارد؟
هندوی چشم ترا غارت ترکان چین
نیکویی آموخته است زلف بدآموز تو
هوش مصنوعی: چشم‌های جذابت مانند غارتگری است که از زیبایی‌های چین و ترکان آموخته است، و زلف‌های زیبای تو هم به همین اندازه فریبنده و آموزنده هستند.
تا تو بر اهل صواب تیر زنی بی خطا
هست کمان بلند ابروی کین توز تو
هوش مصنوعی: هرگاه تو به نیکوکاران آسیب برسانی، تیر خطا نمی‌زند چرا که کمان ابروی تو همیشه آماده برای کینه توزی است.
خسرو بیچاره کرد وقف هوای تو دل
گر چه پی جانست گرد غمزه دلدوز تو
هوش مصنوعی: خسرو به شدت در دام عشق تو گرفتار شده است، هرچند که دلش به دنبال جانش می‌گردد، اما به خاطر زیبایی نگاه جان‌فزای تو، دچار غم و اندوه شده است.