شمارهٔ ۱۶۶۳
تا به زمانه شد خبر از مه با کمال تو
شیفته گشت عالمی ز ابروی چون هلال تو
تا به دو هفته ماه اگر راست کند جمال تو
تیز نگاهش اوفتد هر شبی از کمال تو
از خطت ار چه کشته شد خلق بترس از خدا
نامه او سیاه باد از رقم وبال تو
قرعه دروغ می زنم بهر صبوری، ارنه کو
دولت آنکه بنگرم روی خجسته فال تو
دور ز بندگی تو گر چه خیال گشته ام
از دل و دیده می کنم بندگی خیال تو
گیر که ذره بر رود، کی رسد آفتاب را
همت مدبری چو من، پس هوس وصال تو
خال تو گشت و چشم من رهزن خال چون منی
کافر سرخ چشم من دزد دلم خیال تو
نخل قد تو دردلم کاب همی خورد ز خون
بین که چه میوه می دهد زین خورشم نهال تو
عمر به کنج فرقتم رفت و نگفتیم گهی
این قدری که خسروا، چیست به گوشه حال تو
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا به زمانه شد خبر از مه با کمال تو
شیفته گشت عالمی ز ابروی چون هلال تو
هوش مصنوعی: پس از این که خبر زیباییهای تو به دنیا رسید، همه مردم به خاطر ابروی هلالیات به تو علاقهمند شدند و شگفتزده شدند.
تا به دو هفته ماه اگر راست کند جمال تو
تیز نگاهش اوفتد هر شبی از کمال تو
هوش مصنوعی: اگر چیزی و زیبایی چهره تو به مدت دو هفته درست و منظم باشد، هر شب نگاه تیزبینی به کمال و زیبایی تو خیره خواهد شد.
از خطت ار چه کشته شد خلق بترس از خدا
نامه او سیاه باد از رقم وبال تو
هوش مصنوعی: اگرچه زیبایی خط تو باعث مرگ بسیاری از مردم شده است، اما باید از خدا بترسی. زیرا نامه اعمال تو به خاطر این کارها، در حال سیاه شدن است.
قرعه دروغ می زنم بهر صبوری، ارنه کو
دولت آنکه بنگرم روی خجسته فال تو
هوش مصنوعی: من به انتظار صبر میزنم و نگرانم که بانوی خوشطالع تو را نمیبینم.
دور ز بندگی تو گر چه خیال گشته ام
از دل و دیده می کنم بندگی خیال تو
هوش مصنوعی: اگرچه از نظر ذهنی و احساسی خود را از بندگی تو دور تصور میکنم، اما در دل و چشمانم همواره به یاد و خدمت به تو هستم.
گیر که ذره بر رود، کی رسد آفتاب را
همت مدبری چو من، پس هوس وصال تو
هوش مصنوعی: بیا ببین که اگر ذرهای از خورشید دور شود، چه زمانی به آن بزرگمهر خواهد رسید. اکنون به من نگاه کن که چقدر تمایل به وصال تو دارم.
خال تو گشت و چشم من رهزن خال چون منی
کافر سرخ چشم من دزد دلم خیال تو
هوش مصنوعی: چشم من به زیبایی تو معطوف شده و خال تو باعث جذب نگاه من شده است. وجود تو برای من همچون یک دزد است که دل مرا به سرقت برده و من را به وجد آورده. تو برای من به گونهای هستی که به عشق و زیباییات نمیتوان بیتوجه بود.
نخل قد تو دردلم کاب همی خورد ز خون
بین که چه میوه می دهد زین خورشم نهال تو
هوش مصنوعی: بلندای تو در دل من درد و رنجی را به وجود میآورد که از خون دل است. ببین چه میوهای میدهم از این طعمی که از درخت تو گرفتهام.
عمر به کنج فرقتم رفت و نگفتیم گهی
این قدری که خسروا، چیست به گوشه حال تو
هوش مصنوعی: عمر ما در گوشهای از زندگی گذشت و هیچگاه به خود نگفتیم که این مقدار که ما از آن گذشتهایم، چه معنا و اهمیتی دارد.