گنجور

شمارهٔ ۱۶۶۲

گر چه که هست خون دل باده خوشگوار تو
سر خوش و شیرگیر شد نرگس پر خمار تو
سرو بلند ونخل تر گه گهی آورم به بر
وه که بدین کجا رود آرزوی کنار تو
تیر بر آهوان زنی، غمزه به ما از آن سبب
رشک شکار تو ز من، رشک من از شکار تو
چشم من است و خاک ره رفته، بتا بیا ببین
دیده که خاک می خورد در ره انتظار تو
چون سر و کار شد مرا با چو تویی به دوستی
رسم وفا نباشد، ار سر بنهم به کار تو
از پی تو ز خون دل شربت مهر ساختم
نیز نکرد رحمتی چشم حرامخوار تو
هست چو یادگار تو غم که مباد در دلی
جای به سینه کرده ام از پی یادگار تو
بی تو که زنده مانده ام سیر نمای رو به من
تا برهد ز ننگ جان خسرو بیقرار تو

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر چه که هست خون دل باده خوشگوار تو
سر خوش و شیرگیر شد نرگس پر خمار تو
هوش مصنوعی: با وجود اینکه دل من پر از درد و رنج است، اما میوه کام دل من، شراب خوش و دلپذیر توست و نرگس پر از خواب و بی‌قرار تو، سرشار از شادی و نشاط شده است.
سرو بلند ونخل تر گه گهی آورم به بر
وه که بدین کجا رود آرزوی کنار تو
هوش مصنوعی: سرو بلند و نخل تر را گهگاهی به کنار خود می‌آورم، اما نمی‌دانم آرزوی بودن کنارت به کجا می‌رسد.
تیر بر آهوان زنی، غمزه به ما از آن سبب
رشک شکار تو ز من، رشک من از شکار تو
هوش مصنوعی: تو با نگاه فریبنده‌ات در دل ما می‌زنی و ما را می‌سوزانی. زمانی که تو به آهوان تیر می‌زنی، من از تو حسادت می‌کنم که چقدر خوش شانس هستی در شکار کردن. در واقع، من به خاطر تو از تو حسادت می‌کنم.
چشم من است و خاک ره رفته، بتا بیا ببین
دیده که خاک می خورد در ره انتظار تو
هوش مصنوعی: چشم من به خاکی دوخته شده که در راه تو افتاده است. ای بت زیبا، بیا و ببین که چگونه چشمم در انتظار تو، بر آن خاک می‌افتد.
چون سر و کار شد مرا با چو تویی به دوستی
رسم وفا نباشد، ار سر بنهم به کار تو
هوش مصنوعی: وقتی که با کسی مثل تو در ارتباط می‌شوم، دیگر دوستی و وفا برایم معنایی ندارد، حتی اگر تمام وجودم را به کار تو اختصاص دهم.
از پی تو ز خون دل شربت مهر ساختم
نیز نکرد رحمتی چشم حرامخوار تو
هوش مصنوعی: به خاطر تو از دل زخمی‌ام شرابی از محبت درست کردم، اما چشمان بی‌رحم تو هیچ رحمی به من نکردند.
هست چو یادگار تو غم که مباد در دلی
جای به سینه کرده ام از پی یادگار تو
هوش مصنوعی: غمی که یاد تو را به همراه دارد، در دلم جا گرفته و امیدوارم هیچ‌گاه به دلی دیگر راه نیابد.
بی تو که زنده مانده ام سیر نمای رو به من
تا برهد ز ننگ جان خسرو بیقرار تو
هوش مصنوعی: بی تو که هنوز زنده هستم، روی خود را به من نشان بده تا ننگ جان خسرو (خود) از بین برود.