شمارهٔ ۱۶۶۰
خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشوید روی او
کاندر خمارم خوش کشد آن نرگس جادوی او
زینگونه کز این دیده ام خون می رود پی در پی اش
مشکل که آب خوش خورد هرگز کسی از جوی او
شمشیر در دستم نهید امشب به کویش می روم
تا خویش را بسمل کنم آنجا که بینم روی او
ای باد، کز وی آمدی قلبی مکن کز گلشنم
این نیست بوی باغ و گل، من می شناسم بوی او
کس را از آن خود نشد آن بیوفای سنگدل
بیهوده سودا می پزی، خسرو، به جست و جوی او
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشوید روی او
کاندر خمارم خوش کشد آن نرگس جادوی او
هوش مصنوعی: زمانی که آن پسر از خواب برمیخیزد، هیچکس به سراغ او نمیآید. در این حالت، چشمان جادویی او، که مانند نرگس زیباست، به خوبی مرا تحت تأثیر قرار میدهد.
زینگونه کز این دیده ام خون می رود پی در پی اش
مشکل که آب خوش خورد هرگز کسی از جوی او
هوش مصنوعی: از این چشم من پیوسته خون میریزد، زیرا مشکل است که کسی بتواند از این جریان به راحتی آب بنوشد.
شمشیر در دستم نهید امشب به کویش می روم
تا خویش را بسمل کنم آنجا که بینم روی او
هوش مصنوعی: امشب با شمشیر به سمت خانهات میروم تا جان خود را فدای تو کنم، جایی که چهرهات را ببینم.
ای باد، کز وی آمدی قلبی مکن کز گلشنم
این نیست بوی باغ و گل، من می شناسم بوی او
هوش مصنوعی: ای باد، تو که از آنجا آمدی، دل مرا ناراحت نکن که این بو از باغ و گلستان من نیست، من بوی او را میشناسم.
کس را از آن خود نشد آن بیوفای سنگدل
بیهوده سودا می پزی، خسرو، به جست و جوی او
هوش مصنوعی: هیچکس نتوانسته به عشق واقعی دست یابد؛ آن بیوفای سنگدل فقط زحمت و دلباختگی را به باد میدهد. خسرو، در پی این عشق بینتیجه است.