گنجور

شمارهٔ ۱۶۵۷

زینسان که ناوک می زند چشم شکارانداز او
بسیار مرد شیردل کاید شکار ناز او
جایی که با هر تار مو شد بسته صد گردن کشش
با ما چه عیاری کند زلف کمند انداز او
بر حکم آن خط قضا بنوشته اش بر گرد رخ
جان وام دارد او ببین مر عاشق جانباز او
گفتی که مرغ جانت را بند و قفس بسیار شد
این هم نماند، ای جان، بسی نزدیک شد پرواز او
شوقی که هست از شمع خود آلوده آتش مرا
گر مطرب آرد در نوا ترسم، بسوزد ساز او
خسرو ننالد پیش کس زیرا که گرید خلق خون
بس کز جراحتهای دل خون می چکد زآواز او

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زینسان که ناوک می زند چشم شکارانداز او
بسیار مرد شیردل کاید شکار ناز او
هوش مصنوعی: چشم هدف‌گیری که همچون تیر، به دنبال شکار می‌افتد، باعث می‌شود که مردان شجاع و دلیر زیادی به دنبال ناز و زیبایی او بیفتند.
جایی که با هر تار مو شد بسته صد گردن کشش
با ما چه عیاری کند زلف کمند انداز او
هوش مصنوعی: در جایی که هر تار موی او مانند دامی برای اسیر کردن دل‌هاست، او چه نیرنگی می‌تواند با زلف‌هایش بر ما بزند؟
بر حکم آن خط قضا بنوشته اش بر گرد رخ
جان وام دارد او ببین مر عاشق جانباز او
هوش مصنوعی: سرنوشت بر روی چهره‌اش نوشته شده، و از این رو روحش به دور او می‌چرخد. پس ببین چگونه عاشق دل‌باخته‌ای برای او جانفشانی می‌کند.
گفتی که مرغ جانت را بند و قفس بسیار شد
این هم نماند، ای جان، بسی نزدیک شد پرواز او
هوش مصنوعی: تو گفتی که روح تو در قفس شد و بسیاری از بندها را به خود گرفت، اما این وضعیت هم دوام نخواهد آورد، ای جان، زمان پرواز او خیلی نزدیک است.
شوقی که هست از شمع خود آلوده آتش مرا
گر مطرب آرد در نوا ترسم، بسوزد ساز او
هوش مصنوعی: شوق و اشتیاقی که در دل دارم، مانند شمعی است که خود را در آتش می‌سوزاند. اگر نوازنده با نوا و آهنگش مرا به وجد بیاورد، می‌ترسم که آتش عشق و احساساتم بیشتر شعله‌ور شود و باعث سوختن من گردد.
خسرو ننالد پیش کس زیرا که گرید خلق خون
بس کز جراحتهای دل خون می چکد زآواز او
هوش مصنوعی: خسرو پیش هیچ‌کس شکایت نمی‌کند، زیرا اگر او از درد دلش بگوید، همه مردم به خاطر آن گریه خواهند کرد. صدای او چنان است که از زخم‌های دلش، خون می‌ریزد.