گنجور

شمارهٔ ۱۶۴۹

بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو
تا چند هنوز آخر دوری ز وصال تو
عقل و دل و جان از تن، برد این همه عقل از من
من مانده ام و چشمی حیران جمال تو
خنجر کش و بازم کش تا باز رهم زین غم
ور زانکه بود، جانا، هر چند وبال تو
زینگونه کن من دیدم شکل تو و حال تو
دشوار برم جان را از دست خیال تو
ای لشکر مشتاقان در پیش رکاب تو
ای گردن سربازان در پیش دوال تو
یارب که چه ظلم است آن، یارب، که چه داغ است این
بر جان مسلمانان از هندوی خال تو
جانی ست مرا هدیه، منمای چنان رویم
کاندازه من نبود تعظیم جمال تو
صد قصه فزون دارم از درد دل خسرو
لیکن به زبان نارم از بیم ملال تو

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو
تا چند هنوز آخر دوری ز وصال تو
هوش مصنوعی: دل غمگین و ناتوان من به خاطر یاد تو پر از درد و رنج شده است. نمی‌دانم تا کی باید به دوری و جدایی از تو ادامه بدهم.
عقل و دل و جان از تن، برد این همه عقل از من
من مانده ام و چشمی حیران جمال تو
هوش مصنوعی: عقل، دل و جانم همه از بدنم جدا شده‌اند، این همه فهم و عقل را از من گرفته‌اند. حالا من تنها مانده‌ام و چشمی حیران از زیبایی تو.
خنجر کش و بازم کش تا باز رهم زین غم
ور زانکه بود، جانا، هر چند وبال تو
هوش مصنوعی: خنجر را بکش و دوباره بزن تا از این غم رهایی یابم، اگرچه می‌دانم جانا، هر بار که تو به من آسیب می‌زنی، باری بر دوشم می‌گذاری.
زینگونه کن من دیدم شکل تو و حال تو
دشوار برم جان را از دست خیال تو
هوش مصنوعی: من به این شکل تو و حالت توجه کرده‌ام و در این وضعیت، از شدت عشق و تصور تو جانم در خطر است.
ای لشکر مشتاقان در پیش رکاب تو
ای گردن سربازان در پیش دوال تو
هوش مصنوعی: ای گروه عاشقان، در جلو پای تو حرکت می‌کنند و ای نشانه سربازان، در مقابل تو قرار دارند.
یارب که چه ظلم است آن، یارب، که چه داغ است این
بر جان مسلمانان از هندوی خال تو
هوش مصنوعی: ای خدا، چه ظلم بزرگی است و چه درد عمیقی بر دل مسلمانان از زیبایی هندی تو.
جانی ست مرا هدیه، منمای چنان رویم
کاندازه من نبود تعظیم جمال تو
هوش مصنوعی: مرا جان و جانی عطا کردی، لطفاً به گونه‌ای رفتار نکن که نتوانم شایسته‌ی زیبایی‌ات احترام بگذارم.
صد قصه فزون دارم از درد دل خسرو
لیکن به زبان نارم از بیم ملال تو
هوش مصنوعی: من از درد و غصه‌های خسرو، داستان‌های زیادی دارم، اما به خاطر اینکه مبادا تو ناراحت شوی، چیزی نمی‌گویم.

حاشیه ها

1394/09/24 11:11
محمدرضا

زینگونه کن من دیدم شکل تو و حال تو
دشوار برم جان را از دست خیال تو

باید زینگونه کن بشه زینگونه که اگه درست فهمیده باشم
ممنون