شمارهٔ ۱۶۴۸
بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زمان پهلو
از آهن بادیم یا سنگ، نه از استخوان پهلو
تو شب بر بستر نازی و من تا روز، در کویت
میان خاک و خون غلطان ازین پهلو، از آن پهلو
خیالی ماندم از دستت، برهنه چون کنم خود را
که بر اندام من یک یک شمردن می توان پهلو
چنین شبهای بی پایان و من بر بستر اندوه
از آن پهلو برین پهلو، وزین پهلو بر آن پهلو
اگر بالا کنی یک گوشه ابرو، فرو ماند
مه نو کز بلندی می زند با آستان پهلو
وفاداری بیاموز از خیال خویشتن باری
که از من وانگیرد روز تا شب یک زمان پهلو
کنارم گیر تا بر هم نشیند پشت و پهلویم
که دل بیرون شده ست و مانده جایی در میان پهلو
تو خوش می خسپ کز خواب جوانی بس که سرمستی
به هر پهلو که می خسپی نمی گردی از آن پهلو
من و شبها و خاک در که داد آن بخت خسرو را
که بهر خواب پهلویت نهد، ای داستان، پهلو
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زمان پهلو
از آهن بادیم یا سنگ، نه از استخوان پهلو
هوش مصنوعی: هر زمان که از غمت بر زمین نشستهام، احساس میکنم که به اندازه آهن یا سنگ محکم هستم، نه بر اساس جسم نرم و آسیبپذیر.
تو شب بر بستر نازی و من تا روز، در کویت
میان خاک و خون غلطان ازین پهلو، از آن پهلو
هوش مصنوعی: تو در شب به راحتی خوابیدهای و من تا صبح در خیابانها به خاطر تو در میان خاک و خون در حال چرخش و بیتابی هستم.
خیالی ماندم از دستت، برهنه چون کنم خود را
که بر اندام من یک یک شمردن می توان پهلو
هوش مصنوعی: من به خاطر تو در خیال و اندیشهام باقی ماندهام. حالا چگونه میتوانم خود را بیپوشش و عریان کنم، در حالی که بدنم به راحتی میتواند مورد توجه و شمارش قرار گیرد؟
چنین شبهای بی پایان و من بر بستر اندوه
از آن پهلو برین پهلو، وزین پهلو بر آن پهلو
هوش مصنوعی: در چنین شبهای طولانی، من بر روی بستر ناراحتی به این طرف و آن طرف میچرخم و نمیتوانم آرام بگیرم.
اگر بالا کنی یک گوشه ابرو، فرو ماند
مه نو کز بلندی می زند با آستان پهلو
هوش مصنوعی: اگر تنها گوشهای از ابرویت را بالا ببری، در آن حال، ماه نو که از بلندی پایین میآید، در برابر تو قرار میگیرد.
وفاداری بیاموز از خیال خویشتن باری
که از من وانگیرد روز تا شب یک زمان پهلو
هوش مصنوعی: از خیال و اندیشه خود وفاداری را بیاموز، زیرا در این دنیا کسی نیست که به تو در کنار خود بماند و در هر لحظه از روز تا شب، تنها تو هستی که باید به خود وفادار بمانی.
کنارم گیر تا بر هم نشیند پشت و پهلویم
که دل بیرون شده ست و مانده جایی در میان پهلو
هوش مصنوعی: مرا در آغوش بگیر تا بدنم به آرامش برسد، چرا که دل من به شدت پریشان شده و در میانه بدنم گم شده است.
تو خوش می خسپ کز خواب جوانی بس که سرمستی
به هر پهلو که می خسپی نمی گردی از آن پهلو
هوش مصنوعی: تو به خوبی در خواب هستی و از خوشی و سرمستی جوانی در چپ و راست خود غافل شدهای و هر کجا که میخوابی، از آن سمت نیز بیخبر میمانی.
من و شبها و خاک در که داد آن بخت خسرو را
که بهر خواب پهلویت نهد، ای داستان، پهلو
هوش مصنوعی: در شبها و در کنار خاک، بخت خسرو چه کسی است که برای خوابیدن در کنار تو، ای داستان، به او اجازه دهد که پهلو به پهلو شود؟
حاشیه ها
1389/05/04 08:08
منصور محمدزاده
خواهشمند است بیت فوق را به صورت زیر اصلاح فرمایید:
چنین شبهای بی پایان و من بر بستر اندوه
ازآن پهلو به این پهلو از ین پهلو به آن پهلو
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
1401/07/15 17:10
Sepide
خیلی شعر جالبی هست