گنجور

شمارهٔ ۱۶۴۵

دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلای تو
بکن رحمی به جان من که گشتم مبتلای تو
اگر رای تو این باشد که من دانم جفا بینم
جفای جمله عالم را کشم، جانا، برای تو
میان بگشای، ورنه پیرهن صد چاک خواهم زد
که در دل بس که ره دارم من از بند قبای تو
رقیبت را نمی خواهم، الهی، نیست گردانش
که دایم می‌کند محروم ما را از لقای تو
اگر تو هر رقیبی را به جای بنده می‌داری
بحمدالله که خسرو را کسی نبود به جای تو

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلای تو
بکن رحمی به جان من که گشتم مبتلای تو
هوش مصنوعی: دل من بسیار پریشان شده و ای دوست، از تو خواهش می‌کنم که به حال من رحم کنی، زیرا من به شدت تحت تأثیر تو قرار گرفته‌ام.
اگر رای تو این باشد که من دانم جفا بینم
جفای جمله عالم را کشم، جانا، برای تو
هوش مصنوعی: اگر نظر تو این باشد که من دچار آسیب شوم، من سختی‌ها و بی‌رحمی‌های دیگران را هم به خاطر تو تحمل می‌کنم، ای محبوب.
میان بگشای، ورنه پیرهن صد چاک خواهم زد
که در دل بس که ره دارم من از بند قبای تو
هوش مصنوعی: اگر به من راهی ندهی و درها را نگشایی، مجبور می‌شوم پیراهن خود را پاره کنم و نشان دهم که چقدر به تو وابسته‌ام و چگونه از محدودیت‌های تو رنج می‌برم.
رقیبت را نمی خواهم، الهی، نیست گردانش
که دایم می‌کند محروم ما را از لقای تو
هوش مصنوعی: من رقیب تو را نمی‌خواهم، ای خدا، زیرا وجود او باعث می‌شود که ما همیشه از دیدن تو محروم باشیم.
اگر تو هر رقیبی را به جای بنده می‌داری
بحمدالله که خسرو را کسی نبود به جای تو
هوش مصنوعی: اگر تو هر کس دیگری را به جای من در نظر داری، خوشبختانه هیچ کس نمی‌تواند به جای تو برای خسرو باشد.