گنجور

شمارهٔ ۱۶۴۱

امروز به نظاره آن سرو خرامان
بس عاقل و هشیار که شد بی سر و سامان
جانم شده گمراه و به دل مانده خیالی
زان سرو که می رفت به صد ناز خرامان
ای بی خبر، از حال چه گویم به تو این حال
دانی که ندانند غم سوخته خامان
از چشم غلامان چونه ای هیچ گهی دور
خواهم که ببوسم به هوس چشم غلامان
گر پیش تو لافد مه کامل، نپذیرد
دعوی تمامی کس ازین نیم تمامان
از بوی خط و زلف تو بس جا که رود باد
گر وام کند مشکی ازان غالیه دامان
خسرو چه دری جامه، چو فرهاد شو از عشق
کز ناله کسی را فگند چاک به دامان

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

امروز به نظاره آن سرو خرامان
بس عاقل و هشیار که شد بی سر و سامان
هوش مصنوعی: امروز به تماشای آن درخت زیبای متین و آراسته نشسته‌ام که اکنون بی‌حالی و بی‌نظمی شده است.
جانم شده گمراه و به دل مانده خیالی
زان سرو که می رفت به صد ناز خرامان
هوش مصنوعی: روحم دچار سردرگمی شده و در دل، تصوری از آن سرو زیبا که با ناز و جلوه‌ای خاص می‌رفت، باقی مانده است.
ای بی خبر، از حال چه گویم به تو این حال
دانی که ندانند غم سوخته خامان
هوش مصنوعی: ای کسی که از حال من خبر نداری، چه بگویم از وضعیت خودم؟ تو که نمی‌دانید چه غمی در دل کسانی که در آتش عشق سوخته‌اند، نهفته است.
از چشم غلامان چونه ای هیچ گهی دور
خواهم که ببوسم به هوس چشم غلامان
هوش مصنوعی: به چشمان غلامان هیچگاه دور نخواهم شد، چرا که می‌خواهم به اشتیاق آن‌ها بوسه‌ای بزنم.
گر پیش تو لافد مه کامل، نپذیرد
دعوی تمامی کس ازین نیم تمامان
هوش مصنوعی: اگر کسی به تو بگوید که من کامل‌ترین هستم، نباید حرف او را باور کنی؛ زیرا همه‌ی کسانی که ناتمام و ناقص‌اند، نمی‌توانند ادعای تمامیت کنند.
از بوی خط و زلف تو بس جا که رود باد
گر وام کند مشکی ازان غالیه دامان
هوش مصنوعی: باد اگر بخواهد با خود بویی بیاورد، از عطر و زیبایی زلف و خط تو به هر کجا که بوزد، عطر خاصی را منتشر می‌کند که می‌تواند همه جا را در بر بگیرد.
خسرو چه دری جامه، چو فرهاد شو از عشق
کز ناله کسی را فگند چاک به دامان
هوش مصنوعی: به خود بگو که چون فرهاد در عشق، همچون خسرو با ذوق و شوق ظاهر شو؛ زیرا که ناله و غم الهاماتی در دل کسی ایجاد می‌کند که زخم‌های عشق را به یادش می‌آورد و درد و رنج او را به بیرون می‌افکند.