شمارهٔ ۱۶۳۷
گر هوس بردم به رویت چشم خود بر دوختن
چشم کین توز تو نیکو داند این کین توختن
گر بدوزی دیده از تیرم که در رویم مبین
هم به رویت گر ز رویت دیده دانم دوختن
می خورم دود چراغ دل همه شب تا به روز
هم نمی آرم خطی از لوح صبر آموختن
بر من دلسوخته همسایه هم ناید گهی
جز به آتش خواستن یا خود چراغ آفروختن
گر تو نظاره کنی، باید مرا آتش زدن
و اندک اندک پیش تو، بل ذره ذره سوختن
وه چه خوش آید از تو این قدر گفتن به ناز
« بنده خسرو را که بفروشم، ولی نفروختن »
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر هوس بردم به رویت چشم خود بر دوختن
چشم کین توز تو نیکو داند این کین توختن
هوش مصنوعی: اگر به تو علاقهمند شوم، چشمانم را بر روی تو میبندم و تیر کینهات را به خوبی میشناسم و میدانم که این کینه را باید فراموش کرد.
گر بدوزی دیده از تیرم که در رویم مبین
هم به رویت گر ز رویت دیده دانم دوختن
هوش مصنوعی: اگر چشمانت را از تیر نگاهم بدوزی و به من خیره نشوی، من هم با اینکه نمیتوانم به چشمان تو نگاه کنم، اما میدانم که نگاه تو در دل من نقش بسته است.
می خورم دود چراغ دل همه شب تا به روز
هم نمی آرم خطی از لوح صبر آموختن
هوش مصنوعی: نیمههای شب، با روشن کردن چراغ و کشیدن دود از آن، در حال نوشیدن هستم. تا صبح هیچ نشانهای از صبر را روی لوح دل نشان نمیگذارم و به یادگیری این صبر مشغول هستم.
بر من دلسوخته همسایه هم ناید گهی
جز به آتش خواستن یا خود چراغ آفروختن
هوش مصنوعی: همسایه دلسوخته من هیچگاه به سراغم نمیآید، مگر اینکه آتش دلش را با درخواستش روشن کند یا خودش چراغی به نور امید روشن کند.
گر تو نظاره کنی، باید مرا آتش زدن
و اندک اندک پیش تو، بل ذره ذره سوختن
هوش مصنوعی: اگر تو به من نگاه کنی، باید مرا بسوزانی و به آرامی و کم کم، در حضورت از بین بروم.
وه چه خوش آید از تو این قدر گفتن به ناز
« بنده خسرو را که بفروشم، ولی نفروختن »
هوش مصنوعی: چه زیباست که تو اینقدر با ناز صحبت میکنی، به طوری که بندهی خسرو را میتوانم بفروشم، اما هیچگاه حاضر به فروش او نیستم.