گنجور

شمارهٔ ۱۶۲۸

چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلای جان من
جور است از آنسان دلستان یا غارت ایمان من
شوخ و مقامر پیشه ای، قتال بی اندیشه ای
خونین چو شیرین تیشه ای، صیدت دل قربان من
هر روز آیم سوی تو، دل جویم از گیسوی تو
کان دل که دارد خوی تو، بوده ست روزی آن من
از غارت خوبان مرا جان رها شد مبتلا
تو، شوخ، دیگر از کجا پیدا شدی از جان من؟
ای، گنج دلها، مستیت، در قتل چابکدستیت
درد من آمد مستیت، دیوانگی درمان من
هجرم بکشت و شوق هم، روزی نگفتی از کرم
چون است در شبهای غم، آن عاشق حیران من؟
با عاشقان تنگدل زینسان منه در جنگ دل
آخر بترس، ای سنگدل، ز آه دل بریان من
خیز، ای صبای مشک بو، بر گلرخ من راه جو
حال من مسکین بگو، در خدمت جانان من

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلای جان من
جور است از آنسان دلستان یا غارت ایمان من
هوش مصنوعی: چشمان آن معشوق به قدری زیبا و جذاب است که بلای جان من شده و روح و ایمانم را به شدت تحت تأثیر قرار داده است.
شوخ و مقامر پیشه ای، قتال بی اندیشه ای
خونین چو شیرین تیشه ای، صیدت دل قربان من
هوش مصنوعی: شما فردی بازیگوش و اهل ریسک هستید، که بدون تفکر به جنگ و جدل می‌پردازید. مثل یک تیشه‌ی خونی و شیرین، برای من ارزشمند و مهم هستید، و دل من فدای شما می‌شود.
هر روز آیم سوی تو، دل جویم از گیسوی تو
کان دل که دارد خوی تو، بوده ست روزی آن من
هوش مصنوعی: هر روز به سمت تو می‌آیم و از گیسوان تو دل می‌طلبم، چون آن دلی که خصلت تو را دارد، روزگاری متعلق به من بوده است.
از غارت خوبان مرا جان رها شد مبتلا
تو، شوخ، دیگر از کجا پیدا شدی از جان من؟
هوش مصنوعی: از دست رفتن عشق خوبان باعث شد که جانم از درد رهایی یابد. ای شوخ، تو دیگر از کجا سر بر آوردی و جانم را تحت تاثیر قرار دادی؟
ای، گنج دلها، مستیت، در قتل چابکدستیت
درد من آمد مستیت، دیوانگی درمان من
هوش مصنوعی: ای گنجینه دل‌ها، شراب تو باعث مستی و شیدایی‌ام شده و این مستی تو برای من، درمان دیوانگی و جنون من است.
هجرم بکشت و شوق هم، روزی نگفتی از کرم
چون است در شبهای غم، آن عاشق حیران من؟
هوش مصنوعی: عشق و جدایی مرا به شدت رنجور کرده و شوق و اشتیاقم هم کشتن است. آیا یک روز از لطف و بزرگواری‌ات نگفتی که این عاشق پریشان حال، در شب‌های غم و اندوهش چه حالی دارد؟
با عاشقان تنگدل زینسان منه در جنگ دل
آخر بترس، ای سنگدل، ز آه دل بریان من
هوش مصنوعی: با کسانی که دل شکسته و عاشق هستند، به این شکل وارد جدل نشو. در نهایت، ای بی‌رحم، از درد و ناله دل سوخته‌ام بترس.
خیز، ای صبای مشک بو، بر گلرخ من راه جو
حال من مسکین بگو، در خدمت جانان من
هوش مصنوعی: برخیز، ای نسیم خوشبو، راهی به سوی روی زیبای من پیدا کن و حال من بیچاره را به معشوقه‌ام بگو.