شمارهٔ ۱۶۲۶
صد ره گذری هر دم بر جان خراب من
رحمت نکنی هرگز بر چشم پر آب من
بر زد ز دماغم دود از شربت عشق، آری
بی درد سری نبود مستی شراب من
هر چند دلم خون شد، سوزاک من افزون شد
کشته نشد این آتش از آب کباب من
جانم به گداز آمد، کو آن همه عیش من؟
شبهای دراز آمد، کو آن همه خواب من؟
چون گریه کند چشمم، ماتمکده ای باید
تا بر سر همدردان ریزند گلاب من
می سوزد دل تنگم، ای هجر، مگر زین سو
بر بوی کباب آید آن مست خراب من
در دوزخ اگر سوزم، زین نیست مرا دردی
هستی تو بهشتی رو، این است عذاب من
یک تار قبایم ده خلعت ز پی خسرو
دران نبود باری تشریف جواب من
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صد ره گذری هر دم بر جان خراب من
رحمت نکنی هرگز بر چشم پر آب من
هوش مصنوعی: هر لحظه افرادی از مقابل من میگذرند، اما هیچگاه بر منی که در رنج و آلام هستم، رحمی نمیکنند و بر چشمان پر از اشکم توجهی ندارند.
بر زد ز دماغم دود از شربت عشق، آری
بی درد سری نبود مستی شراب من
هوش مصنوعی: عشق به قدری درونم شعلهور شده که همانند دودی از مغز و ذهنم به خارج میزند. بیدلیل سرمست نشدهام؛ این مستی و شور و حال من از درد و رنج نیست.
هر چند دلم خون شد، سوزاک من افزون شد
کشته نشد این آتش از آب کباب من
هوش مصنوعی: هرچند که قلبم بسیار دردمند و غمگین شده است، ولی این احساس من بیشتر شده و آتش عشقم خاموش نشده است؛ مانند کبابی که با آب هم شعلهور میماند.
جانم به گداز آمد، کو آن همه عیش من؟
شبهای دراز آمد، کو آن همه خواب من؟
هوش مصنوعی: جانم به تنگ آمده است، آن همه خوشیها و شادکامیها کجا رفتهاند؟ شبهای طولانی آمدهاند، آن همه آرامش و خواب راحت من کجا رفتهاند؟
چون گریه کند چشمم، ماتمکده ای باید
تا بر سر همدردان ریزند گلاب من
هوش مصنوعی: زمانی که چشمانم به گریه میافتد، باید جایی را درست کنم که به یاد دیگران دردکشیده، عطر اشکم را بریزند.
می سوزد دل تنگم، ای هجر، مگر زین سو
بر بوی کباب آید آن مست خراب من
هوش مصنوعی: دل پر افزای من در عذاب و رنج است، ای دوری و جدایی، آیا از این طرف، بوی دلپذیر کباب به گوش میرسد تا آن معشوق مست و خراب من بیاید؟
در دوزخ اگر سوزم، زین نیست مرا دردی
هستی تو بهشتی رو، این است عذاب من
هوش مصنوعی: اگر در جهنم بسوزم، برایم اهمیتی ندارد؛ زیرا درد من ناشی از وجود توست، که چون بهشتی مینمایی، این خود عذاب من است.
یک تار قبایم ده خلعت ز پی خسرو
دران نبود باری تشریف جواب من
هوش مصنوعی: من تنها یک تار از قبای خود را به تو میدهم؛ چرا که هیچ نشانهای از شخصیت خسرو در اینجا دیده نمیشود. بنابراین، پاسخی به من ندهید.