شمارهٔ ۱۶۲۴
آستان یار و آن گه خون من
شاد باش، ای طالع میمون من
باده خواهی خورد، روشن شد مزاج
چون چنین شد بار اول خون من
بوالعجب کاری ست، من مشغول جان
وان رقیبت در چرا و چون من
کاری افتاده ست با شبها مرا
تو بخسپ، ای بخت دیگرگون من
کشتی و بازم رهایی شد ز هجر
دیر زی درد درون افزون من
خون دل از دامن، ای دیده، مشوی
یادگارست این ازان مجنون من
شعر خسرو مایه دیوانگیست
تا نیاموزد کسی افسون من
شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن چون توان؟شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین سخن
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آستان یار و آن گه خون من
شاد باش، ای طالع میمون من
هوش مصنوعی: ای طالع خوشبخت من، در آستان یار آن زمانی که به عشق و محبت او مینگرم، خوشحال باش و شاد باش.
باده خواهی خورد، روشن شد مزاج
چون چنین شد بار اول خون من
هوش مصنوعی: اگر بخواهی شراب بنوشی، مزاجت به روشنی تغییر میکند. وقتی این تغییر برای اولین بار اتفاق میافتد، خون من به جوش میآید.
بوالعجب کاری ست، من مشغول جان
وان رقیبت در چرا و چون من
هوش مصنوعی: عجب کار عجیبی است! من درگیر زندگی خودم هستم، در حالی که رقیبم در حال تامّل و فکر کردن به من است.
کاری افتاده ست با شبها مرا
تو بخسپ، ای بخت دیگرگون من
هوش مصنوعی: کاری در بین شبها برای من پیش آمده است که از تو، ای بخت متفاوت من، درخواست کمک میکنم.
کشتی و بازم رهایی شد ز هجر
دیر زی درد درون افزون من
هوش مصنوعی: کشتی و بازم از دوری رها شدم، درد درونم روز به روز بیشتر میشود.
خون دل از دامن، ای دیده، مشوی
یادگارست این ازان مجنون من
هوش مصنوعی: ای دیده، از دامن خود خون دل را نریز، زیرا این یادگاری است از عشق من به مجنون.
شعر خسرو مایه دیوانگیست
تا نیاموزد کسی افسون من
هوش مصنوعی: شعر خسرو باعث دیوانگی میشود، چون هیچکس قادر نیست جادو و اسرار من را یاد بگیرد.