گنجور

شمارهٔ ۱۶۲۰

صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه نه کنون
شمع چه، آفتاب هم، چون تو نشسته ای درون
ساقی حسن خود تو شو، ساقی خون خویش من
تو ز پیاله باده خور، من ز دل کباب خون
گریه چشم من نگر،سوز ندارد آبجو
ناله زار من شنو،درد ندارد ارغنون
از تو که شمع سینه ای سوخته گشت جان من
جان به چسان برون کشم تا تو روی زدل برون
فتوی بت پرستیم داد رخ تو،چون کنم
چون به شریعت غمت مفتی عقل شد برون
طره مشک سای تو ظل معطر الصبا
نرگس نیم مست تو باب مهیج الجنون
لاله ستان عاشقان بهر رخ تو خون دل
نوشد و بر همین دهد دیدن روی لاله گون
من زوجود بی خبر خیل خیال در نظر
بهر به خواب در کشم، تشنگیم شود فزون
تیشه تیز عشق را تاب کی آرد آدمی؟
گر چه ستون سنگ هست،ورچه که هست بیستون
ساغر آرزوی من، وه که چگونه پر شود؟
چرخ چنین که میدهد دور به کاسه نگون
جهد حسود، خسروا، در طلب مراد دل
رام کسی نمی شود بخت به حیله و فسون

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه نه کنون
شمع چه، آفتاب هم، چون تو نشسته ای درون
هوش مصنوعی: صبح فرا رسید و روز روشن شد، شمع را در گوشه بگذار که دیگر نیازی به آن نیست. آفتاب نیز چون تو درخشش خاصی دارد.
ساقی حسن خود تو شو، ساقی خون خویش من
تو ز پیاله باده خور، من ز دل کباب خون
هوش مصنوعی: ای ساقی، تو خود زیبایی و من از عشق تو دلم پر از غم و آتش است. تو از جام خود بنوش و من هم از این دلِ آخته و داغ، حسرت و درد می‌کشم.
گریه چشم من نگر،سوز ندارد آبجو
ناله زار من شنو،درد ندارد ارغنون
هوش مصنوعی: چشمان من در حال گریه‌اند، اما اشک‌هایم حس سوز و گداز ندارند. صدای ناله‌ام را بشنو که همچون یک ساز، درد و رنجی در آن حس نمی‌شود.
از تو که شمع سینه ای سوخته گشت جان من
جان به چسان برون کشم تا تو روی زدل برون
هوش مصنوعی: از تو که مثل شمعی هستی که سینه‌اش سوخته و جان من را به درد آورده، چطور می‌توانم جانم را از این وضعیت بیرون بکشم، در حالی که تو از دل من دوری کرده‌ای؟
فتوی بت پرستیم داد رخ تو،چون کنم
چون به شریعت غمت مفتی عقل شد برون
هوش مصنوعی: چهره‌ی تو به من حکمی می‌دهد که مانند یک بت‌پرست شده‌ام. اما چگونه می‌توانم به دین و شریعت غم تو پایبند باشم، در حالی که عقل و منطق من از این موضوع خارج شده است؟
طره مشک سای تو ظل معطر الصبا
نرگس نیم مست تو باب مهیج الجنون
هوش مصنوعی: موهای سیاهمش تو در سایه‌های خوشبو و لطیف صبحگاه مانند نرگسی است که نیمه مست و سرگشته زیبایی توست؛ این حالت او باعث تحریک جنون و شیدایی در دل دیگران می‌شود.
لاله ستان عاشقان بهر رخ تو خون دل
نوشد و بر همین دهد دیدن روی لاله گون
هوش مصنوعی: باغ عاشقان به خاطر زیبایی تو پر از احساسات و غم‌هاست، و آنان برای دیدن چهره زیبایت، به دلخوشی از رنج‌هایشان می‌پردازند.
من زوجود بی خبر خیل خیال در نظر
بهر به خواب در کشم، تشنگیم شود فزون
هوش مصنوعی: من از وجود واقعی بی‌خبرم و در دنیای خیال سیر می‌کنم. این خیالات باعث می‌شود که تشنگی‌ام بیشتر شود.
تیشه تیز عشق را تاب کی آرد آدمی؟
گر چه ستون سنگ هست،ورچه که هست بیستون
هوش مصنوعی: کسی نمی‌تواند درد و سختی عشق را تحمل کند، حتی اگر انسان قوی و مستحکمی باشد. همان‌طور که ستون‌های محکم نیز در برابر تیشه عشق تاب نمی‌آورند.
ساغر آرزوی من، وه که چگونه پر شود؟
چرخ چنین که میدهد دور به کاسه نگون
هوش مصنوعی: می‌گوید که دلش می‌خواهد لیوان آرزوهایش پر شود، اما افسوس که اوضاع آن‌قدر نامساعد است که سرنوشتش فقط در حال چرخیدن و بدتر شدن است.
جهد حسود، خسروا، در طلب مراد دل
رام کسی نمی شود بخت به حیله و فسون
هوش مصنوعی: تلاش حسود نتیجه‌ای ندارد، زیرا کسی که دلش می‌خواهد به راحتی به آرزویش نمی‌رسد. شانس با حقه و فریب به دست نمی‌آید.

حاشیه ها

1403/10/12 15:01
Sahv

ته ته قشنگیش اونجا که می‌گه:

طرهٔ مشک‌سای تو ظل معطرالصبا 

نرگس نیم‌مست تو باب مهیج‌الجنون...