گنجور

شمارهٔ ۱۶۱۷

آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر زمان
نقل و شرابی زان دو لب پیش آر ما را هر زمان
زینسان که بر هر موی تو از نفس خود در غیرتم
آنجا که گستاخی ست این باد صبا را هر زمان
چون عاشقانت را نماند از نقد هستی مایه ای
تاراج سلطانی مکن مشت گدا را هر زمان
جان می رسد هر دم به لب، دانی که باری نیست آن
جان تو، کافزون تر کنم نرخ بلا را هر زمان
چون از تو می آید بلا یک جانست، ور باشد دگر
بر نار دستوری مده چشم وغا را هر زمان
ای سر، به زودی خاک شو، پیش در آن نازنین
بو کز طفیل نازنین بوسیم پا را هر زمان
گر چه نیرزم از رهش گردی، تو، ای باد صبا
می گو سلام چشم من، آن خاک پا را هر زمان
گر نیست باران کرم، سنگی ببار، ای آسمان
تا چند باز آرم تهی دست دعا را هر زمان!
خسرو، اگر عاشق شدی از تیغ عذرش خواه بس
تا چند آری بر زبان آن یک خطا را هر زمان

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر زمان
نقل و شرابی زان دو لب پیش آر ما را هر زمان
هوش مصنوعی: تو زیباترین زینت مجلس هستی، هر وقت که بخواهی می‌توانی مجلس را شاد و سرزنده کنی. هر لحظه از دو لب زیبایت برای ما از می و گفتگو بگو.
زینسان که بر هر موی تو از نفس خود در غیرتم
آنجا که گستاخی ست این باد صبا را هر زمان
هوش مصنوعی: بدین ترتیب که من به هر تار موی تو از نفس خود غیرتم پیدا می‌شود، آنجا که شجاعت و جسارت وجود دارد، این باد صبا را در هر زمان می‌بینم.
چون عاشقانت را نماند از نقد هستی مایه ای
تاراج سلطانی مکن مشت گدا را هر زمان
هوش مصنوعی: وقتی که عاشقانت چیزی از وجود خود ندارند، نباید مانند یک سلطان، از گدایی که همیشه در دستش چیزی نیست، چیزی بگیری.
جان می رسد هر دم به لب، دانی که باری نیست آن
جان تو، کافزون تر کنم نرخ بلا را هر زمان
هوش مصنوعی: هر لحظه جانم به لب می‌رسد، آیا می‌دانی که این جان تو ارزش چندانی ندارد؟ هر وقت که بخواهم می‌توانم سختی‌ها و مشکلات را بیشتر کنم.
چون از تو می آید بلا یک جانست، ور باشد دگر
بر نار دستوری مده چشم وغا را هر زمان
هوش مصنوعی: زمانی که از تو آسیب و بلا می‌رسد، این آسیب همواره روحی فراتر از خود دارد. اگرچه ممکن است دیگران هم درگیر مشکلاتی شوند، اما همیشه باید از نگاه و غفلت دوری کرد و هوشیار بود.
ای سر، به زودی خاک شو، پیش در آن نازنین
بو کز طفیل نازنین بوسیم پا را هر زمان
هوش مصنوعی: ای سر، به زودی به خاک خواهی رفت، پیش آن محبوب نازنین که به خاطر او همیشه پاهایش را می‌بوسیم.
گر چه نیرزم از رهش گردی، تو، ای باد صبا
می گو سلام چشم من، آن خاک پا را هر زمان
هوش مصنوعی: اگرچه من از او دور هستم، تو ای باد صبا، لطفاً سلام مرا به چشمانم برسان و هر زمان آن خاکی که زیر پای او بوده را یادآوری کن.
گر نیست باران کرم، سنگی ببار، ای آسمان
تا چند باز آرم تهی دست دعا را هر زمان!
هوش مصنوعی: ای آسمان، اگر باران رحمت نمی‌ریری، لااقل سنگی نازل کن! تا کی باید دست خالی دعا کنم و امیدوار به نعمت‌ها باشم؟
خسرو، اگر عاشق شدی از تیغ عذرش خواه بس
تا چند آری بر زبان آن یک خطا را هر زمان
هوش مصنوعی: اگر عاشق شدی، از او عذرخواهی کن، زیرا چه مدت می‌خواهی از یک اشتباه صحبت کنی؟