گنجور

شمارهٔ ۱۶۱۴

عشق آتشم در جان زد و جانان ازان دیگران
ما را جگر بریان شد و او میهمان دیگران
ای مرغ جان، زین ناله بس، چون نیست جانان ز آن تو
بیهوده افغان می کنی در بوستان دیگران
گه نقد جان لب را دهم، گه مایه دل دیده را
من بوالفضولی می کنم، کالا از آن دیگران
جویم ز پیران بی غمی، لیکن چنین بختم کجا؟
با من جوان مردی کند بخت جوان دیگران
گر کشتنی شد بیدلی، تا کی ز خلقم سرزنش؟
باری به تیغ خویش کش، چند از زبان دیگران؟
بگذار میرم بر درت، منمای خوبان دگر
مفرست خاک کوی خود بر آستان دیگران
بر دیگران می بندی ام، ای چشمه حیوان، بکن
چون خود بشستی از دلم نام و نشان دیگران
گویم که مردم از غمت، گویی که نتوان این قدر
سهل است آخر، جان من، مردن به جان دیگران
تو سود کردی بنده را، من جان زیان دادم به تو
مپسند بهر سود خود چندین زیان دیگران
تو می خوری، من درد و غم، یعنی روا باشد چنین
شربت تو آشامی و تب در استخوان دیگران
خسرو به تار موی تو جان می دهد دیگر جهان
گر چه علی الرغم منی جان و جهان دیگران

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشق آتشم در جان زد و جانان ازان دیگران
ما را جگر بریان شد و او میهمان دیگران
هوش مصنوعی: عشق مانند آتش در وجودم شعله‌ور شد و معشوقم به خاطر این عشق توجهی به من ندارد. این موضوع باعث شده که دل من بسوزد و او به مهمانی دیگران می‌رود.
ای مرغ جان، زین ناله بس، چون نیست جانان ز آن تو
بیهوده افغان می کنی در بوستان دیگران
هوش مصنوعی: ای مرغ جان، دیگر از ناله و زاری دست بردار، چرا که جانان (محبوب) تو اینجا نیست و تو بیهوده در باغ دیگران فریاد می‌زنی.
گه نقد جان لب را دهم، گه مایه دل دیده را
من بوالفضولی می کنم، کالا از آن دیگران
هوش مصنوعی: گاه جانم را برای تو فدا می‌کنم، گاه اشک چشمانم را نثار می‌سازم. اما در این میان، توجه زیادی به کارهای دیگران دارم و چیزهایی که برای آنهاست را به خودم نمی‌زنم.
جویم ز پیران بی غمی، لیکن چنین بختم کجا؟
با من جوان مردی کند بخت جوان دیگران
هوش مصنوعی: من به دنبال آرامش و خوشی از افراد باتجربه هستم، اما سرنوشتم طوری رقم خورده که گویا خوشبختی به دیگران تعلق دارد و جوانمردی با من نیست.
گر کشتنی شد بیدلی، تا کی ز خلقم سرزنش؟
باری به تیغ خویش کش، چند از زبان دیگران؟
هوش مصنوعی: اگر قرار باشد که بیدل را بکشند، تا کی باید از انتقاد دیگران رنج بکشم؟ به هر حال، آن را با شمشیر خودم به پایان برسان، چرا باید تحت تأثیر سخنان دیگران باشم؟
بگذار میرم بر درت، منمای خوبان دگر
مفرست خاک کوی خود بر آستان دیگران
هوش مصنوعی: اجازه بده که به در خانه‌ات بروم، نگذار که دیگران از بهترین‌های خود را به سوی من بفرستند. من فقط به خاک کوی تو پایبندم و به کسی دیگر فکر نمی‌کنم.
بر دیگران می بندی ام، ای چشمه حیوان، بکن
چون خود بشستی از دلم نام و نشان دیگران
هوش مصنوعی: ای چشمه حیات، تو بر دیگران پرده می‌افکنی، پس همان‌طور که خود را از یاد دیگران پاک کرده‌ای، دل مرا نیز از نام و نشان آن‌ها خالی کن.
گویم که مردم از غمت، گویی که نتوان این قدر
سهل است آخر، جان من، مردن به جان دیگران
هوش مصنوعی: می‌گویم که مردم از غم تو رنج می‌برند، اما انگار این موضوع چقدر آسان است. جان من به خاطر دیگران جان می‌دهد.
تو سود کردی بنده را، من جان زیان دادم به تو
مپسند بهر سود خود چندین زیان دیگران
هوش مصنوعی: تو برای خودت سودهایی به دست آوردی که به من آسیب رسانده است. من جانم را به خاطر تو از دست دادم. به خاطر سود خود، از آسیب رساندن به دیگران خودداری کن.
تو می خوری، من درد و غم، یعنی روا باشد چنین
شربت تو آشامی و تب در استخوان دیگران
هوش مصنوعی: تو نوشی، اما درد و رنج‌های من ادامه دارد؛ آیا این درست است که تو از این معجون لذت ببری و من در رنج و بیماری دیگران بمانم؟
خسرو به تار موی تو جان می دهد دیگر جهان
گر چه علی الرغم منی جان و جهان دیگران
هوش مصنوعی: خسرو به خاطر یک تار موی تو جانش را فدای تو می‌کند، حتی اگر جهان دیگری وجود داشته باشد که برتری تو را نادیده گرفته باشد، او به خاطر تو جان و جهان دیگران را نیز به خطر می‌اندازد.