شمارهٔ ۱۶۰۶
دل شکیبا نمی توان کردن
و آشکارا نمی توان کردن
سوخت جانم درون تن، چه کنم؟
پرده بالا نمی توان کردن
گفتی «اندر دل تو پنهان کیست؟»
آه پیدا نمی توان کردن
گر چه گویند، هر چه زیبا نیست
ترک زیبا نمی توان کردن
بخت بد به نگردد از کوشش
خار خرما نمی توان کردن
صبر گویند «خسروا، دانی؟»
دانم، اما نمی توان کردن
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل شکیبا نمی توان کردن
و آشکارا نمی توان کردن
هوش مصنوعی: دل صبر و تحمل را نمیتوان به راحتی پرورش داد و نمیتوان احساسات را به وضوح بیان کرد.
سوخت جانم درون تن، چه کنم؟
پرده بالا نمی توان کردن
هوش مصنوعی: درون وجودم آتشِ عشق شعلهور است و جانم در حال سوختن است. چه کار میتوانم بکنم؟ نمیتوانم پرده را بالا بزنم و خودم را نشان دهم.
گفتی «اندر دل تو پنهان کیست؟»
آه پیدا نمی توان کردن
هوش مصنوعی: گفتی در دل تو چه کسی پنهان است؟ اما آه، نمیتوان آن را آشکار کرد.
گر چه گویند، هر چه زیبا نیست
ترک زیبا نمی توان کردن
هوش مصنوعی: هرچند میگویند که هر چیز زیبایی ندارد، اما نمیتوان زیبایی ترک را نادیده گرفت.
بخت بد به نگردد از کوشش
خار خرما نمی توان کردن
هوش مصنوعی: اگر شانس بدی داشته باشی، هیچ تلاشی نمیتواند وضع تو را تغییر دهد و نمیتوان از خار خرما، چیزی خوب و مفید به دست آورد.
صبر گویند «خسروا، دانی؟»
دانم، اما نمی توان کردن
هوش مصنوعی: صبر میگویند: «ای خسرو، میدانی چه باید کرد؟» میدانم، اما نمیتوانم این کار را انجام دهم.