شمارهٔ ۱۵۹۹
دریغ صحبت دیرینه وفاداران
خوش آن نشاط و تنعم که بود با یاران
چو از شکفتن نورزو عیش یاد کنم
به چشم من گل، اگر نیستند از آن یاران
چو دوستان وفادار رخت بربستند
جهان چگونه توان دید بی وفاداران
پدید نیست یکی هم از آن، تعالی الله
نبوده اند مگر آن خجسته دلداران
فراق کرده دل ما خراب و مرهم نه
به حقه فلک از بهر این دل افگاران
دلا، بدان که به تعبیر هم نمی ارزد
جهان که صورت خواب است پیش بیداران
عزیز من به متاع زمانه غره مشو
که آنست داروی کیسه بران و طراران
چو عمر می رود از حرص و آز، جان چه کنی؟
به هرزه چند توان کرد کار بیکاران
صلاح نفس مجو، خسرو، ز دل خود، از آنک
طبیب مرده نسازد علاج بیماران
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دریغ صحبت دیرینه وفاداران
خوش آن نشاط و تنعم که بود با یاران
هوش مصنوعی: ای کاش که همچنان بتوانیم با دوستان وفادار خود صحبت کنیم و از آن شادابی و خوشی که در کنار آنان داشتیم، بهرهمند شویم.
چو از شکفتن نورزو عیش یاد کنم
به چشم من گل، اگر نیستند از آن یاران
هوش مصنوعی: وقتی به یاد میآورم که در جشن نوروز چه شادمانیهایی داشتم، در نظرم گلهایی میآیند، حتی اگر آن دوستان دیگر در کنارم نباشند.
چو دوستان وفادار رخت بربستند
جهان چگونه توان دید بی وفاداران
هوش مصنوعی: وقتی دوستان وفادار از کنار ما رفتند، چگونه میتوانیم به زندگی ادامه دهیم و دنیا را بدون آنها ببینیم؟
پدید نیست یکی هم از آن، تعالی الله
نبوده اند مگر آن خجسته دلداران
هوش مصنوعی: در دنیا کسی یافت نمیشود که به مقام بلند رسیده باشد، مگر افرادی که دلهای خوش و نیک دارند.
فراق کرده دل ما خراب و مرهم نه
به حقه فلک از بهر این دل افگاران
هوش مصنوعی: دل ما به خاطر جدایی خراب و ویران شده است و حتی به کمک دست تقدیر هم درمانی برای این دلشکستگی وجود ندارد.
دلا، بدان که به تعبیر هم نمی ارزد
جهان که صورت خواب است پیش بیداران
هوش مصنوعی: ای دل، بدان که دنیا حتی به خیال هم نمیارزد، زیرا برای بیداران، این جهان مانند خواب است.
عزیز من به متاع زمانه غره مشو
که آنست داروی کیسه بران و طراران
هوش مصنوعی: عزیزم، به ارزشهای فریبنده و زودگذر دنیا دل خوش نکن، چرا که آنها تنها مایهی سوداگران و فریبکاران هستند.
چو عمر می رود از حرص و آز، جان چه کنی؟
به هرزه چند توان کرد کار بیکاران
هوش مصنوعی: وقتی عمر انسان صرف حرص و طمع میشود، دیگر برای جانش چه باید کرد؟ به چه میزان میتوان فعالیتهای بیهوده را برای افرادی که کار نمیکنند، ادامه داد؟
صلاح نفس مجو، خسرو، ز دل خود، از آنک
طبیب مرده نسازد علاج بیماران
هوش مصنوعی: مراقبت از وضعیت روحی و روانی خود را نکن، ای خسرو، زیرا پزشک نمیتواند مرده را درمان کند.