شمارهٔ ۱۵۹
مرا از روی خوبان، قبله پیش است
مسلمانان، ندانم کاین چه کیش است
بزن سنگ، ای ملامت گو، ز هر سو
که ما را چشمهای عقل پیش است
نگنجد جان درون سینه عشق
نگنجد غم که او هم زان خویش است
به خون گرم دل پیوست با یار
بس، ای گریه که می وصل سریش است
بهم دردی توان گفتن غمش، زآنک
دو هیزم چون بهم شد سوز بیش است
چو مرهم هست خاک ره، چه رنجم
که چشم از سودن راه تو ریش است
به استقبال روزی می کشد دل
بزن، ای کافر، ار تیری به کیش است
خطت نارسته در جان می خلد، زانک
لبالب انگبینت پر ز نیش است
مگو خسرو که عشقم آشنا شد
حذر، کان آشنایی گرگ و میش است
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرا از روی خوبان، قبله پیش است
مسلمانان، ندانم کاین چه کیش است
هوش مصنوعی: من از نگاه خوبان، به سمت قبله مسلمانان میایستم، اما نمیدانم این چه آیینی است.
بزن سنگ، ای ملامت گو، ز هر سو
که ما را چشمهای عقل پیش است
هوش مصنوعی: بزن به سنگ، ای کسی که مدام عیبجویی میکنی، زیرا نگاههای خرد و عقل ما از هر طرف به ما توجه دارد.
نگنجد جان درون سینه عشق
نگنجد غم که او هم زان خویش است
هوش مصنوعی: عشق به قدری عمیق و وسیع است که نمیتوان آن را در دل جا داد، و ناامیدی و غم هم از خود عشق نشأت میگیرد.
به خون گرم دل پیوست با یار
بس، ای گریه که می وصل سریش است
هوش مصنوعی: دل با یار خود به شدت وابسته است و این وابستگی مانند گریهای است که به وصالی عاطفی میانجامد.
بهم دردی توان گفتن غمش، زآنک
دو هیزم چون بهم شد سوز بیش است
هوش مصنوعی: اگر دو هیزم به هم چسبیده شوند، آتش آنها بیشتر میشود. بنابراین، وقتی که دردی را با کسی در میان بگذاریم، آن درد شدت بیشتری پیدا میکند.
چو مرهم هست خاک ره، چه رنجم
که چشم از سودن راه تو ریش است
هوش مصنوعی: وقتی که خاک راه تو به عنوان تسکینی برای دردهایم وجود دارد، دیگر چه دردی احساس کنم در حالی که چشمانم از بیخبری از راه تو زخمدار است؟
به استقبال روزی می کشد دل
بزن، ای کافر، ار تیری به کیش است
هوش مصنوعی: دل تو به پیشواز روزی میرود و به تو میگوید، ای کافر، حتی اگر تیرهایی به سوی دین خود فرستاده شود.
خطت نارسته در جان می خلد، زانک
لبالب انگبینت پر ز نیش است
هوش مصنوعی: خط تو نادرست در دل مینشیند، چونکه لبهای تو پر از عسل و همچنین زهر است.
مگو خسرو که عشقم آشنا شد
حذر، کان آشنایی گرگ و میش است
هوش مصنوعی: نویسنده در این بیت هشدار میدهد که نباید از عشق و آشنایی با محبوب خود سخن گفت، زیرا این نوع آشنایی میتواند خطرناک و مثل رابطه گرگ و میش باشد، که یکی در خطر از دیگری است.
حاشیه ها
1394/12/06 12:03
مجتبی آموزگار
مصرع نخست از بین پنجم "به همدردی توان گفتن غمش، زانک" صحیح است