شمارهٔ ۱۶۰
مرا در سر هوای نازنینی ست
کز او تاراج شد هر جا که دینی ست
نخواهد رفت مهرش از دل من
اگر چه با منش هر لحظه کینی ست
پریشان حالت است از یاد زلفش
به گیتی هر کجا خلوت نشینی ست
هجوم جان مشتاقان بر آن لب
چو غوغای مگس بر انگبینی ست
تنم چون خاک شد، رنجه مکن پای
ترا هم زیر پا آخر زمینی ست
بهار من تویی، زانم چه سود است
که در عالم گلی یا یاسمینی ست
دل از پیشت سلامت چون توان برد
که در هر گوشه چشمت کمینی ست
مجو آخر تو هشیاری ز خسرو
که عشق و عقل را دیرینه کینی ست
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرا در سر هوای نازنینی ست
کز او تاراج شد هر جا که دینی ست
هوش مصنوعی: من در دل خود آرزوی معشوقی را دارم که از او، هر جا که دین و ایمان و وفایی وجود داشته، به غارت رفته است.
نخواهد رفت مهرش از دل من
اگر چه با منش هر لحظه کینی ست
هوش مصنوعی: عشق او از دل من نمیرود، حتی اگر هر لحظه نسبت به من احساس نفرت داشته باشد.
پریشان حالت است از یاد زلفش
به گیتی هر کجا خلوت نشینی ست
هوش مصنوعی: حالت پریشان او به خاطر یاد زلفش است، هر جا که در دنیا خلوت و تنهایی باشد.
هجوم جان مشتاقان بر آن لب
چو غوغای مگس بر انگبینی ست
هوش مصنوعی: حضور دلهای مشتاق در کنار آن لب، شبیه شلوغی مگسها بر روی شیرهی انگور است.
تنم چون خاک شد، رنجه مکن پای
ترا هم زیر پا آخر زمینی ست
هوش مصنوعی: وقتی جسم من به خاک تبدیل شود، لطفاً پاهایت را بر روی من نگذار. در نهایت، همه ما به زمین تعلق داریم.
بهار من تویی، زانم چه سود است
که در عالم گلی یا یاسمینی ست
هوش مصنوعی: بهار وجود من تو هستی، پس چه فایده دارد که در دنیا گل یا یاسمن دیگری وجود داشته باشد؟
دل از پیشت سلامت چون توان برد
که در هر گوشه چشمت کمینی ست
هوش مصنوعی: دل از پیشت میخواهد که سلامت باشد، اما چگونه میتواند وقتی در هر گوشه چشمت، کمینهایی وجود دارد که میتواند آن را تهدید کند.
مجو آخر تو هشیاری ز خسرو
که عشق و عقل را دیرینه کینی ست
هوش مصنوعی: به دنبال هشیاری و آگاهی از خسرو نباش، چرا که عشق و عقل تاریخچهای طولانی از دشمنی دارند.