گنجور

شمارهٔ ۱۵۸۶

باز آمد آن که سوخته اوست جان من
خون گشته از جفاش دل ناتوان من
هر چند بینمش، هوسم بیش می شود
روزی در این هوس رود البته جان من
آنجا طلب مرا که بود گرد توسنش
روزی اگر ز خاک نیایی نشان من
ای زاهد، آن قدر که دعا می کنی مرا
نامش بگوی بهر خدا از زبان من
داغ غلامی تو دریغم بود از آن
هیچ است و باز هیچ بهای گران من
بیگانگی مکن چو در آمیختی به جان
جان خود از آن تست و خلاص تو آن من
گفتی «حدیث بوسه تو دانی، ز من مپرس
زیرا نگنجد این سخن اندر دهان من »
چون نالم از غم تو که پرورده وی است
گر بشکنند بند ز بند استخوان من
ای مهر آرزوی، ز خسرو بتافتی
شرمت نیامد از من و اشک روان من

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز آمد آن که سوخته اوست جان من
خون گشته از جفاش دل ناتوان من
هوش مصنوعی: معشوقی که باعث درد و رنج من شده، دوباره به زندگی‌ام بازگشته است. من به شدت از رفتار او آسیب دیده‌ام و دل‌ناتوانم از این ماجرا زخم‌زده و پر از خون است.
هر چند بینمش، هوسم بیش می شود
روزی در این هوس رود البته جان من
هوش مصنوعی: هر بار که او را می‌بینم، اشتیاقم برای او بیشتر می‌شود و روزی در این اشتیاق، قطعاً جان من فدای او خواهد شد.
آنجا طلب مرا که بود گرد توسنش
روزی اگر ز خاک نیایی نشان من
هوش مصنوعی: در آنجا به دنبالم بگرد که وقتی اسبش روزی از خاک برآید، نشانی از من پیدا خواهد شد.
ای زاهد، آن قدر که دعا می کنی مرا
نامش بگوی بهر خدا از زبان من
هوش مصنوعی: ای زاهد، تو آنقدر که برای من دعا می‌کنی، بیا و نام مرا برای خدا از زبان خودم بلافاصله بگو.
داغ غلامی تو دریغم بود از آن
هیچ است و باز هیچ بهای گران من
هوش مصنوعی: باختن عشق تو برایم بسیار دردناک است، اما در واقع ارزشش را ندارد و هیچ چیز در مقابل آن نمی‌ارزد.
بیگانگی مکن چو در آمیختی به جان
جان خود از آن تست و خلاص تو آن من
هوش مصنوعی: با دیگران بیگانه نباش، زیرا که وقتی با من آمیخته‌ای، جان تو از آنِ من است و رهایی تو در من نهفته است.
گفتی «حدیث بوسه تو دانی، ز من مپرس
زیرا نگنجد این سخن اندر دهان من »
هوش مصنوعی: گفتی که داستان بوسه‌ات را می‌دانی، اما از من نپرس، چرا که این حرف‌ها در کلام من نمی‌گنجد.
چون نالم از غم تو که پرورده وی است
گر بشکنند بند ز بند استخوان من
هوش مصنوعی: وقتی از غم تو ناله می‌زنم، این غم به قدری عمیق است که حتی اگر زنجیرهای وجودم را بشکنند، درد و رنج من از بین نخواهد رفت.
ای مهر آرزوی، ز خسرو بتافتی
شرمت نیامد از من و اشک روان من
هوش مصنوعی: ای خورشید آرزو، اینکه از خدایی مانند خسرو نورافشان شده‌ای، شرم تو از من نیامد و اشک‌های من به سرازیر شدن ادامه دارد.