گنجور

شمارهٔ ۱۵۷۲

تا چند کوشی آخر در خون بی‌گناهان‌؟
آهسته‌تر زمانی، ای میر‌ِ کج‌کلاهان
چندان که بینم آن رو، چشمم نمی‌شود پر
چون دیدن گدایان بر خوان پادشاهان
بی‌تو دو دیده چون نیست از هیچ گریه فارغ
من داد خود نیابم هرگز از این گواهان
من چشم باز کردم، خاک در تو دیدم
چون کوری‌ام نیاید از سرمهٔ سپاهان‌؟
غوغاست پیش رویت از عاشقان که باشد
بازار بردگان را گرمی به چاشت‌گاهان
عشاق رو سیه را لازم بود ملامت
چون لعنت ملایک بر نامه گناهان
خسرو به زلف و خالش اندوه خود چه گویی؟
دانی که غم نیاید اندر دل سیاهان

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا چند کوشی آخر در خون بی‌گناهان‌؟
آهسته‌تر زمانی، ای میر‌ِ کج‌کلاهان
هوش مصنوعی: چقدر می‌خواهی به بی‌گناهان ظلم کنی؟ کمی آرام‌تر رفتار کن، ای فرمانده‌ی غافل.
چندان که بینم آن رو، چشمم نمی‌شود پر
چون دیدن گدایان بر خوان پادشاهان
هوش مصنوعی: تا زمانی که آن چهره را می‌بینم، چشمانم سیراب نمی‌شوند، مانند دیدن گدایانی که در کنار سفره پادشاهان نشسته‌اند.
بی‌تو دو دیده چون نیست از هیچ گریه فارغ
من داد خود نیابم هرگز از این گواهان
هوش مصنوعی: بی تو، چشمانم همچون هیچ‌چیز، از گریه به دور نیستند. هرگز نمی‌توانم از این شاهدان، داد و فریاد خود را به دست آورم.
من چشم باز کردم، خاک در تو دیدم
چون کوری‌ام نیاید از سرمهٔ سپاهان‌؟
هوش مصنوعی: وقتی چشمانم را باز کردم، فقط خاک را در تو دیدم. حالا که نابینا هستم چطور می‌توانم از سرمهٔ سپاهان بهره‌مند شوم؟
غوغاست پیش رویت از عاشقان که باشد
بازار بردگان را گرمی به چاشت‌گاهان
هوش مصنوعی: در جلوی تو جمعیتی شلوغ و پرشور از عاشقان است، که اگر می‌خواهی، می‌توانی حس کنی همچون بازار بردگان در ساعات صبح گرم و پرهیاهو است.
عشاق رو سیه را لازم بود ملامت
چون لعنت ملایک بر نامه گناهان
هوش مصنوعی: عاشقان بدشانس باید از سرزنش و ناراحتی رنج ببرند، مانند اینکه فرشتگان بر گناهان انسان‌ها لعنت می‌فرستند.
خسرو به زلف و خالش اندوه خود چه گویی؟
دانی که غم نیاید اندر دل سیاهان
زلف و خالش سیه‌دل و بی‌رحم‌اند از آن‌رو غم دل گفتن با آنها بی‌ثمر است‌.