گنجور

شمارهٔ ۱۵۷۱

یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان کن
قربان هزار چون من بر چشمْ ناتوان کن
رویت بلاست بنما، تا جان دهند خلقی
در عهد خود ازین‌سان نرخ بلا گران‌کن
از دیدن تو مردم تا بزیم و نمیرم
در شخص مردهٔ من خود را بیار و جان کن
از نوک غمزه تا کی خون‌ها کنی دمادم‌؟
شهری بکشتی اکنون شمشیر در میان کن
از کویش غم تو بگسست بند بندم
یک جرعه‌ای می‌ام ده پیوند استخوان کن
از لب چو دیگرانم چون شکری ببخشی
باری طفیل ایشان خاکی در این و آن کن
گر دل بری، توانی، ور جان بری ز من هم
تسلیم تست خسرو خواه این و خواه آن کن

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان کن
قربان هزار چون من بر چشمْ ناتوان کن
هوش مصنوعی: از در خارج شو و با اراده‌ای قوی، خود را فدای هزاران جان کن. چشم‌های ناتوان را با زیبایی‌ات مسحور کن.
رویت بلاست بنما، تا جان دهند خلقی
در عهد خود ازین‌سان نرخ بلا گران‌کن
هوش مصنوعی: با نشان دادن زیبایی خود، به مردم اجازه بده تا در این دنیا با عشق و شور زندگانی کنند و به خاطر تو سختی‌ها و مشکلات را تحمل کنند.
از دیدن تو مردم تا بزیم و نمیرم
در شخص مردهٔ من خود را بیار و جان کن
هوش مصنوعی: من از دیدن تو چنان به شدت تحت تأثیر قرار گرفته‌ام که گویی مرده‌ام، اما تو بیا و به من زندگی ببخش.
از نوک غمزه تا کی خون‌ها کنی دمادم‌؟
شهری بکشتی اکنون شمشیر در میان کن
هوش مصنوعی: سؤال این است که تا کی با نگاه‌های مغرور و دلربای خود مردم را به درد و رنج بیندازیم؟ اکنون که شهری را با چشمانت تخریب کرده‌ای، باید به فکر اصلاح اوضاع و نجات آن باشی.
از کویش غم تو بگسست بند بندم
یک جرعه‌ای می‌ام ده پیوند استخوان کن
هوش مصنوعی: از آنجا که غم تو مرا بی‌تاب کرده، یک جرعه می به من بده تا این درد و زنجیرهای ناراحتی‌ام را فراموش کنم و دوباره به زندگی برگردم.
از لب چو دیگرانم چون شکری ببخشی
باری طفیل ایشان خاکی در این و آن کن
هوش مصنوعی: اگر تو مانند دیگران لبخند بزنی و شیرینی کلامت را به من ببخشی، من هم خاک پای آن‌ها می‌شوم و در اینجا و آنجا محو و گم می‌شوم.
گر دل بری، توانی، ور جان بری ز من هم
تسلیم تست خسرو خواه این و خواه آن کن
هوش مصنوعی: اگر دل به من بدهی، می‌توانی به راحتی، ولی اگر جانت را از من بگیری، من هم تسلیم تو می‌شوم. ای پادشاه، هرچه می‌خواهی انجام بده، چه این و چه آن.